آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
«دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»؛ روایت ساده‌ای از تنهایی و امید
کد خبر: 406712 | تاریخ مخابره: 1404 چهارشنبه 19 آذر - 08:42

قفسه

«دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد»؛ روایت ساده‌ای از تنهایی و امید

سهیلا انصاری

«دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» مجموعه 12 داستان کوتاه است که نویسنده فرانسوی، «آنا گاوالدا» با زبانی ساده و صمیمی روایت می‌کند. این کتاب، به‌جای‌آنکه شما را با پیچیدگی‌های ادبیات کلاسیک درگیر کند، شما را با شخصیت‌هایی معمولی؛ اما بسیار انسانی روبه‌رو می‌سازد؛ آدم‌هایی‌که عاشق می‌شوند، منتظر می‌مانند، اشتباه می‌کنند و گاهی با امید و گاهی با حسرت زندگی را ادامه می‌دهند. یکی از نکات برجسته این اثر، ملموس‌بودن شخصیت‌ها و لحظه‌هایی‌ست که شاید کوچک به‌نظر برسند؛ اما مسیر زندگی آن‌ها را تغییر می‌دهند. «گاوالدا» نشان می‌دهد زندگی در همین لحظات ساده و عادی جریان دارد؛ تماس‌های تلفنی، تصمیم‌های ناگهانی یا نگاه‌های کوتاه می‌توانند سرنوشت آدم‌ها را رقم بزنند. عنوان اثر، نمادی از حس مشترک همه انسان‌هاست: آرزوی آنکه کسی باشد که منتظرمان باشد. این انتظار و نیاز به تعلق، محور اصلی داستان‌ها را تشکیل می‌دهد. عشق دراین‌داستان‌ها کامل و رؤیایی نیست؛ گاه ناتمام، گاهی با پشیمانی و گاه با درد همراه است؛ اما همین نقص، عمق انسانی آثار را بیشتر می‌کند. بااین‌حال، برخی داستان‌ها نیز پایان‌بندی باز یا شخصیت‌هایی گذرا دارند و ممکن است برای خواننده‌ای که انتظار روایات پرزدوخورد یا ساختارهای پیچیده دارد، چندان رضایت‌بخش نباشد؛ اما اگر دنبال قصه‌هایی کوتاه، صادقانه و انسانی هستید که در روزمرگی‌ها معنا و زیبایی پیدا کنند، این کتاب تجربه‌ای دل‌نشین خواهد بود. درمجموع، «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» اثری‌ست برای کسانی‌که می‌خواهند با داستان‌هایی مواجه شوند که ساده‌اند اما از عمق احساسات و واقعیات زندگی انسان‌ها لبریز هستند. این کتاب یادآوری می‌کند که گاه همین انتظارها و لحظات کوچک‌اند که زندگی را معنی می‌کنند. داستان‌های آن، هریک‌ روایتی مستقل دارند؛ اما درون‌مایه مشترک آن‌ها تنهایی، عشق، انتظار و جست‌وجوی معنا در زندگی روزمره است. شخصیت‌های داستان‌ها اغلب آدم‌هایی معمولی‌اند کارمند، مادر، نقاش، عاشق، یا حتی معتاد که در لحظه‌ای خاص از زندگی، با احساسی عمیق یا تصمیمی سرنوشت‌ساز روبه‌رو می‌شوند. «گاوالدا» با نثری بی‌تکلف و روان، به‌جای روایت‌های پیچیده، بر احساسات انسانی و خلأهای عاطفی تمرکز می‌کند. او از زبان شخصیت‌ها برای بیان درونی‌ترین افکارشان استفاده می‌کند و این، باعث می‌شود خواننده به‌راحتی با آن‌ها هم‌ذات‌پنداری کند. در حال‌وهوای سن‌ژرمن، سقط‌جنین، این مرد و زن، اپل تاچ، آمبر، مرخصی، حقیقت روز، نخ بخیه، پسر کوچولو، سال‌ها، تیک‌تاک، سرانجام فهرست داستان‌های این کتاب هستند و هر داستان، دنیایی‌ست از احساسات و لحظه‌هایی که شاید در زندگی واقعی تجربه‌شان کرده باشیم. «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» مناسب افرادی‌ست که به داستان‌های کوتاه و ساده ولی عمیق، زندگی روزمره و احساسات انسانی، روایات واقعی و ملموس و تأمل درباره تنهایی، امید و ارتباطات انسانی علاقه‌مندند و البته می‌خواهند در چند صفحه با شخصیت‌های معمولی همراه شوند و زیبایی‌های لحظات کوچک زندگی را تجربه کنند. کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» با ترجمه «غزاله رمضانی» توسط انتشارات «آوای چکامه» در ۱۶۸‌صفحه به چاپ رسیده است.

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه