کد خبر:
270754
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ يکشنبه ۲۱ شهريور -
08:07
طالبان؛ نماینده زیلوتیسم در جهان اسلام
«آرنولد جوزف توینبی» (1889- 1975) ازجمله مورخان نامداریست که در چارچوب یک رهیافت تاریخی مسئله بحران در جهان اسلام و گروهبندیهای مذهبی در جوامع اسلامی را با بحران قدیمی که یهودیان درمواجههبا تسلط رومیان تجربه کرده بودند؛ مقایسه کرده است. طبق نظر توینبی در قدیم یهودیان بهمثابه مردمی یکتاپرست برای خود جایگاه بزرگی را در نظام هستی متصور بودند اما درنهایت آنها توسط امپراتوری خارجی یعنی رومیان مغلوب شدند. توینبی براینباوربودکه در مقابل این مغلوبشدگی دودسته واکنش در جامعه یهودی پدید آمد. یکی «هیرودیسمها» (heroism) بودند که معتقد به اتخاذ رویکرد همکاریجویانه و تقلید از روشهای رومیان بودند. واکنش دوم ازطرف «زیلوتیسمها» (zealotism) (به معنی گروههای متعصب مذهبی) انجام گرفت. ایندسته معتقد به اتخاذ رویکرد ستیزهجویانه، خشونتطلبانه و انتقامجویانه در برابر رومیها بوده و همزمان خود را پاسبان آئین یهود معرفی میکردند. یکی از ویژگیهای زیلوتیسمها درآنزمان، اینبودکه آنها با خنجرهایی به اماکن عمومی رفتوآمد میکردند تا افراد دوستدار رومیان را مورد ضربوجرح قرار دهند. در اولین شورش علیه روم (66-70 بعدازمیلاد)، زیلوتها نقش اصلی را ایفا کردند.
احمد موثقی (استاد علوم سیاسی) در بیان ویژگیهای هیرودیسم و زیلوتیسم براینباوراستکه فرد زیلوت میکوشد تا درگذشته پناه گیرد، درست مانند شترمرغی که برای پنهانشدن از تعقیبکنندگان خود، سر خویش را در زیر شن دفن میکند؛ اما فرد هیرودیسی شجاعانه با حال روبهرو میشود و به تجسس آینده میپردازد. زیلوت طبق غریزه عمل میکند و هیرودیست از روی خرد. درهمینچارچوب، توینبی استدلال کرد که میتوان واکنش مسلمانان درمواجههبا جهان غرب را به دو بخش عمده تقسیم کرد. یکدسته که اصلاحطلبان شیفته و مقلد غرب چون «کمال آتاتورک» در ترکیه و «امانالله خان» پادشاه افغانستان (1919) بودند که توینبی آنها را هیرودیسمهای جهان اسلام نام مینهد و دسته دیگر گذشتهگرایان (سلفیها) ضدخرد و بهتعبیریدیگر بنیادگراهایی چون وهابیت هستند که او آنها را تحتعنوان «زیلوتیسم اسلامی» میشناسد که درنتیجه فشار خارجی (تمدن غرب) برانگیخته شدهاند.
بهنظر میرسد که زیلوت اسلامی در تعبیر توینبی فرد مذهبی متعصب، کهنهپرست و بنیادگرا معنی میدهد و هیرودیسم اسلامی نیز آنهایی هستند که خواهان تجددخواهی و رفرم در میان مسلمانان هستند. او پیشبینی کرد که زیلوتها درنهایت شکست خواهند خورد؛ زیرا آنها از پیچیدگی استفاده از فناوری مدرن برخوردار نیستند -البته اگر امروز توینبی زنده بود و میدید که چگونه گروههایی چون طالبان از فناوریهای نوین ارتباطی از اینترنت درراستای منافع سازمانی و گسترش عقاید خود استفاده میکنند؛ در دیدگاه خود تجدیدنظر میکرد- درمجموع از دید توینبی زیلوتهای اسلامی، انقلابیون مسلمانی هستند که خواهان تجدید عظمت مسلمانان و احیاء و اجرای مجدد قوانین شریعت اسلام در جهان هستند. درعینحال توینبی بهروشنی به ضعفهای ذاتی هیرودیسم در برابر مسئله غرب نیز اشاره میکند؛ ازجملهاینکه هیرودیسم «تقلیدیست نه خلاق» و تنها «اقلیت کوچکی» و بریده از جامعه را شامل میشود. وی میافزاید اینراه نیز واقعاً راهحلی بهدست نمیدهد و ازیکجهت بازی خطرناکیست که به غرق و حلشدن در امواج طوفانی ناشی از هجوم غرب منجر میشود.
اما در یادداشت حاضر ازآنجاکه تمرکز بر روی طالبان است سعی میشود با الهام از مفهوم زیلوتیسم توینبی، ضمن معرفی طالبان بهعنوان نماینده زیلوتیسم اسلامی به بررسی ماهیت فکری و خطرات احتمالی که اینگروه برای آنهاییکه در دایره فکری آنها نیستند؛ بپردازیم؛ اما ابتدا شایسته است اشاره کنیم طالبان بهمعنای طلبهها (نام طالبان از اعضای خود مشتق شده است) گروهی شبهنظامی با عقاید مذهبی هستند که نظام فکری آنها ریشه در مکتب دیوبندی، وهابیت و جهادگرایی سلفی ابنتیمیه دارد. هدف اولیه اینگروه تصرف افغانستان و برپایی نظام خداسالار تحتعنوان امارت اسلامی افغانستان است. اینگروه از زمان پیدایش در سال ۱۹۹۴ تاکنون از طرفهای درگیر در جنگ افغانستان بوده است. آنها تابهحال توانستهاند دوبار در افغانستان حکومت تشکل بدهند. یکی به مقطع زمانی ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۱ برمیگردد و دیگری مربوط به اوت سال ۲۰۲۱ برمیگردد.
بااینحال در اینجا فارغ از مطرحکردن مباحث تاریخی چگونگی شکلگیری طالبان و ماهیت تشکیلاتی اینگروه صرفاً از منظری معرفتی و فکری و با الهام از مفهوم زیلوستی توینبی ما نیز براینباور هستیم که امروزه طالبان دارای خمیرمایه و درونمایه فکری زیلوتیسم و بهعبارتی میتوان گفت نماینده زیلوتیسم در جهان اسلام است. اینگروه دارای یک ساحت درونی یا فکری با خمیرمایه زیلوتیستی و یک ساحت بیرونیست که درواقع نشان از عینیتیافتگی تفکر زیلوتیستی در عرصه عملیست.
البته باید اشاره کرد که طالبان ظاهراً در ساحت بیرونی دارای یک رویکرد هیرودیستی در یک وجه تاکتیکی حداقل در سیاستهای اعلانی نیز است؛ بااینحال همانطورکه اشاره شد درونمایه اصلی تفکر طالبان متعصبانه و زیلوتیستیست. بهطورکلی از منظر نگارنده، زیلوتیسم نشاندهنده یک حالت ذهنی در فرد است کـه باورهای دینی تعبیهشده در ذهن خود را بدون استدلال عقلانی برتر میدانند و حاضر به پذیرش هیچگونه باوری متفاوت با باورهای ذهن خود نیست و این دقیقاً همان نگرش زیلوتیسی طالبانیست. لازمبهذکراست که طالبان بهعنوان نماینده زیلوتیسم اسلامی مخالف تجدد و مفاهیمی چون قانون اساسی مدرن، احزاب و جامعه مدنی، مشارکت سیاسی و اجتماعی به شیوه مدرن است. طالبان معتقد است که تاریخ با ظهور اسلام آغاز شد و هرگونه تمدن قبلازآن باید از بین برود. طالبان با پیروی از اندیشههای ابنتیمیه با کلیه ابزار و آلات جدید و استفاده از آنها مخالف و آنها را بدعت میدانند؛ چراکه براینباور هستند که در صدر اسلام قانون و دستوری برای استفاده از آنها وجود نداشته است. همچنین زیلوتیستها یا متعصبین طالبانی با نگاهی خودبرتربینانه با هرگونه میراث تاریخی و فرهنگی بهجامانده از گذشته پیشازاسلام مخالف هستند؛ بنابراین آنها درصدد ازمیانبردن همه مجسمهها و آثار تاریخی پیشازاسلام در افغانستان هستند. بهعلاوه نگاه تمایزگذار آنها در حوزه مسائل جنسیتی عملاً بخش بزرگی از جمعیت افغانستان یعنی زنان را از میدان سیاست، اقتصاد و اجتماع دور نگه خواهند داشت.
همچنین بیان ایننکته مهم است که از نظرگاه طالبان چیزی بهنام حوزه عمومی و خصوصی وجود ندارد و اینبدینمعناستکه آنها میتوانند بهشیوهای توتالیتری هروقت بخواهند در کردارهای شخصی زنان و مردان و بهطورکلی شهروندان جامعه افغانستان دخلوتصرف کنند و معنای دیگر آن، اینخواهدبودکه سوژگی و حق انتخاب شهروندان افغانستان محدود و محصور خواهد شد. بهطورکلی در اندیشه زیلوتیسمهای طالبانی خبری از برابری جنسیتی، مدارای مذهبی و حقوق همجنسگرایان نیست و تسلط طالبان بر افغانستان بهمعنای پایمالشدن همه دستاوردهای فمینیستها و مدافعان حقوق مذهبی و حقوق بشری در افغانستان است.
در باب مشروعیت نیز باید گفت؛ در نظام فکری سلفیسم طالبانی مشروعیت مدرن، قانونی و مردمی جایگاهی ندارد و دقیقاً بههمیندلیل است که باتکیهبر نظریه استیلا کشور افغانستان را تصرف کردند. هرچند بعد از تصرف افغانستان طالبان با خمیرمایه زیلوتیستی حداقل در سیاست اعلامی خود تاحدودی سعی میکند چهرهای تعاملی یا هیرودیسمی البته در وجه تاکتیکی و مصالحهگر با گروههای داخلی، همسایگان و کشورهای خارجی از خود نشان دهد؛ بااینحال باتوجهبه نظام فکر و سابقه رفتار طالبان با مردم جامعه افغانستان، بدون شک در آینده برای آنهایی (شیعیان، سکولارها، لائیکها، ملیگرایان، مدرنیستها و عقلگرایان) که خارج از دایره فکری و عقیدتی طالبان هستند، افکار طالبان میتواند خطرآفرین باشد. دراینراستا «ساجان گوئل»؛ کارشناس جنوب آسیا در دانشکده اقتصاد لندن معتقد است؛ حتی اگر طالبان موفق به تشکیل یک دولت فراگیر شود ایناحتمال بسیارزیاد است که این حکومت ائتلافی و فراگیر موقتی باشد؛ بنابراین، غایت طالبان درصورت تشکیل حکومت برپایی یک تئوکراسی در نقطه مقابل دموکراسی خواهد بود. بهعلاوه علیرغم وعده اصلاحات ازسوی طالبان، نباید از تداوم اعمال خشونت که در ذات فکری اینگروه نهفته است غافل شد؛ بهویژهاینکه هیچکس خشونتطلبی طالبان در سالهای سیاه دهه ۱۹۹۰ را فراموش نکرده است. درآنزمان، حقوق زنان همه حذف شده بود و مجازات جنایی بیرحمانه ازجمله اعدامهای عمومی به یک قاعده تبدیل شده بود. درنهایت همنظر با حسین حقانی (عضو ارشد مؤسسه هادسون) برایننظر هستم که طالبان با نظام فکری زیلوتیسمی همان روش گذشته را درصورت تشکیل حکومت اعمال خواهد کرد و هدف آنها نیز پیادهسازی اسلام سیاسیست که نهتنها منجر به توسعه و مدرنشدن کشور افغانستان؛ بلکه این کشور را برای سالهای غیرقابلپیشبینی با چالشهای فراوان سیاسی، انسانی، امنیتی و حقوق بشری مواجه خواهد کرد. بهطورکلی طالبان بهعنوان نماینده زیلوتیسم اسلامی دارای نگرش معیوبی هستند که از سیر تکامل دیالکتیکی اندیشهورزی مهجور شدهاند و با چنین ذهنیتی نهتنها به کشور افغانستان؛ بلکه برای همه آنهاییکه مثل آنها نمیاندیشند بسیارخطرناک و تهدیدکننده خواهد بود.
دکتر لقمان قنبری - پژوهشگر سیاسی