آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
جادوی «دیوید میلچ» که به تراژدی غیرمنتظره ختم شد!
کد خبر: 406617 | تاریخ مخابره: 1404 دوشنبه 26 آبان - 22:15

دیدار دوباره با سریال نافرجام «شانس»

جادوی «دیوید میلچ» که به تراژدی غیرمنتظره ختم شد!

سپهر گلمکانی
«شانس» یکی‌ازآن سریال‌های تلویزیونی‌ست که با تمام مؤلفه‌های مناسب: «حضور ستارگان بزرگ سینما، شبکه پخش‌کننده معتبر و پس‌زمینه‌ای جذاب از مسابقات اسب‌سواری»، از راه می‌رسد؛ اما درپایان، به‌عنوان یک «پتانسیل جذاب بدشانس» در تاریخ سریال‌سازی در یادها می‌ماند. «شانس» توسط «دیوید میلچ» ساخته شده و «مایکلمان» به‌عنوان کارگردان و تهیه‌کننده اجرایی، در تولید آن مشارکت داشته است. این سریال در اواخر سال 2011 تا اوایل سال 2012 از شبکه «اچ‌بی‌اُ» پخش شد. «شانس» از اصالت، نقش‌آفرینی خیره‌کننده «داستین هافمن»، تصویربرداری و فیلم‌برداری درجه‌یک برخوردار بود؛ اما در بحبوحه مشکلات جدی در تولید و جنجال بر سر ایمنی حیوانات، پس از پخش تنها نُه قسمت، کنسل شد. دراین‌مقاله، نگاهی به‌شیوه فیلم‌نامه‌نویسی «دیوید میلچ» در آن خواهیم پرداخت؛ اثری که قرار بود هنر روایی «میلچ» را برای سال‌های طولانی به‌نمایش بگذارد.

 

«میلچ» که پیشینه ادبی بی‌نظیری دارد، به‌خاطر فرایند نویسندگی غیرمتعارف و غریزی‌اش شناخته می‌شود. ورود او به «شانس»، درواقع به‌نوعی بازگشت به دنیای واقعیت تلقی می‌شد. این سریال، با وجود درامی سنگین، ساختاری سنتی‌تر داشت و خطوط داستانی آن برای مخاطب قابل‌هضم‌تر از مفاهیم انتزاعی و فانتزی سریالِ «جان از سینسیناتی» بود. در «شانس»، او طبق انگیزه‌های آنی عمل ‌کرد و آنچه برای شخصیت‌ها واقعی به‌نظر می‌رسید، بر پیروزی از طرحی ازپیش‌برنامه‌ریزی‌شده اولویت می‌داد. این‌رویکرد، با نشان‌دادن اینکه اعتماد به غریزه می‌تواند به اثری اصیل منجر شود، تضاد قدرتمندی با فیلم‌نامه‌نویسی فرموله‌شده ارائه می‌دهد. شیوه روایتِ سریال «شانس» بیشتر پیرامون مجموعه‌ای از شخصیت‌های غنی و زندگی‌های به‌هم‌پیوسته آن‌ها در دنیای مسابقات اسب‌سواری است. «شانس» از بازیگران درجه‌یک و متنوع برای کاوش در جنبه‌های مختلف دنیایی واحد استفاده می‌کند. به‌عنوان‌مثال: «داستین هافمن» (در نقشِ «چستر قمارباز») از زندان آزاد می‌شود تا برای دستیابی به‌اعتبار گذشته، روی مسابقات اسب‌سواری شرط‌بندی کند. «نیک نوتلی» روی سوارکاران و سلامت اسب‌ها نظارت می‌کند و «مایکل گمبون» (در نقش «مایکی») نقطه مقابل «چستر قمارباز» قرار می‌گیرد. این اثر به‌جای یک قهرمان، شبکه‌ای از شخصیت‌ها؛ از سوارکاران گرفته تا قماربازان و مربی‌ها را به‌تصویر می‌کشد که زندگی‌شان به‌شکلی پیچیده و واقع‌گرایانه با هم تلاقی می‌کنند. «دیوید میلچ» به نگارش فیلم‌نامه‌های اصیل، بسیار اهمیت می‌دهد. او توضیح می‌دهد که از کودکی مجذوب ورزش اسب‌سواری بوده است و همیشه می‌خواسته قدرت، زرق‌وبرق و تاریکی آن‌را کشف کند. طبق گزارش‌ها؛ «میلچ» شخصیت‌های سریال «شانس» را باتکیه‌بر تحقیقات عمیق و غرایز ادبی اصیل ساخته و به‌جای خلق کهن‌الگوهای یکنواخت، به کاوش در تضادها در طبیعت انسان پرداخته است. فرایند تکمیل فیلم‌نامه «شانس» حاصل از رابطه نزدیک و مشارکتی «میلچ» با همکارانش مانند «بیل باریچ» بود. بی‌تردید یک فیلم‌نامه‌نویس می‌تواند با رویکرد مشارکتی، به یک متنِ نهایی عمیق‌تر و پالایش‌شده‌تر برسد. «بیل باریچ» که با «میلچ» در نگارش فیلم‌نامه اپیزود پایلوت سریال «شانس» همکاری داشت، وقتی پروژه در هاله‌ای از ابهام فرو رفت، از ادامه کار منصرف شد. به‌گفته «باریچ»؛ درس کلیدی این‌بودکه در دنیای غیرقابل‌پیش‌بینی هالیوود، فیلم‌نامه‌نویس باید صبور و مقاوم باشد. کارِ خوب می‌تواند نهایتاً زمان و مکان خود را بیابد؛ حتی پس از تأخیرهای طولانی. تاکنون کارگردان‌های سرشناس هالیوودی مانند «مارتین اسکورسیزی» و «آدام مک‌کی»، با برخی از سریال‌های «اچ‌بی‌اُ» کار کرده‌اند. «مایکل مان» (کارگردان افسانه‌ای فیلم «مخمصه»)، نام بزرگی بود که به «شانس» پیوند خورد؛ او نوعی از هنر سینمایی را به اپیزود پایلوت (اپیزود اول) آورد که برای قاب تلویزیون منحصربه‌فرد بود. سریال «شانس» هم‌زمان می‌خواست درامی شخصیت‌محور و نگاهی عمیق به ورزشی داشته باشد که اغلب واقعیت‌های تاریک‌تری مانند طمع، ریسک و پیامدهای جبران‌ناپذیرش را پنهان می‌کند. زمانی سریال «شانس» در قابِ تلویزیون پخش می‌شد که «اچ‌بی‌اُ»، طعم جاه‌طلبی و ریسک‌پذیری را با «امپراتوری بردواک» و «بازی تاج‌وتخت» چشیده بود. «شانس» مانند «امپراتوری بردواک»، نام‌های بزرگ، مقیاس‌های سینمایی و تأکید روی موضوع‌های خاص داشت؛ اما درپایان، اسیر واقعیت‌های سخت فرایند تولید شد. شاید باور این‌موضوع برای مخاطب دشوار باشد؛ اما «شانس» برای فصل دوم تمدید شده بود؛ بااین‌حال، مرگ فجیع سه اسب درطول تولید، ادامه ساخت سریال را غیرممکن کرد. به‌بیان دقیق‌تر: دو اسب بلافاصله پس از ضبط سکانس‌های مسابقه، جان باختند و اسب سوم هنگام برگرداندن به اسطبل، کُشته شد. این اتفاقات، باعث شکل‌گیری تحقیقات داخلی و انتقادات خارجی؛ به‌ویژه ازسوی گروه حمایت از حیوانات PETA شد. انتقادهای مطرح‌شده، شبکه «اچ‌بی‌اُ» را مجبور کرد فیلم‌برداری مربوط به اسب‌ها را به‌حالت تعلیق درآورد و سپس، اقدام به لغو کامل سریال کند. حال، این پرسش مطرح می‌شود: اگر حادثه تلخ مرگ‌ومیر اسب‌ها پیش نمی‌آمد، «شانس» به یک اثر بزرگ برای «اچ‌بی‌اُ» تبدیل می‌شد؟ دریک‌کلام شاید! اما درادامه با چندین مانع روبه‌رو می‌شد. احتمالاً تعداد بینندگان آن به‌دلیل ریتم کُند و داستان‌سرایی روی مضامین سنگین، به‌طرز قابل‌توجه کاهش می‌یافت و انتقال دنیای ورزشِ اسب‌سواری به جریان اصلی تلویزیون، به یک چالش تبدیل می‌شد. علاوه‌برآن؛ «اچ‌بی‌اُ» قاعدتاً تصمیم می‌گرفت تمام بودجه و تمرکز خود را روی «بازی تاج‌وتخت» بگذارد؛ اتفاقی‌که در واقعیت نیز رخ داد و این اثر فانتزی، به موفق‌ترین سریال تاریخ «اچ‌بی‌اُ» درطول یک‌دهه تبدیل شد. سریال «شانس» می‌تواند یک تجربه کوتاه‌مدت جذاب برای طرفداران «داستین هافمن» و دنیای رواییِ «میلچ» پس از «ددوود» و «جان از سینسیناتی» باشد؛ اما متأسفانه، این سریال با دشواری‌های نامنتظر در مراحل تولید مواجه شد و نتوانست با شایستگی کامل، به‌سرانجام برسد. «میلچ» در پروژه «شانس»، بدشانس بود و حتی به‌نوعی، به آخرین سریال او در قابِ تلویزیون تبدیل شد.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه