آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
جایگاه سلامت روان در برنامه‌ریزی‌های توسعه
کد خبر: 343879 | تاریخ مخابره: 1402 يکشنبه 30 مهر - 06:45

جایگاه سلامت روان در برنامه‌ریزی‌های توسعه

همه انسان‌ها حق زندگی باعزت، توأم با برابری و احترام را دارند و این، شامل «شرایط سلامت روان» نیز می‌شود؛ بااین‌حال، اَنگ‌های مختلف، تبعیض‌ها و نقض حقوق بشر، همچنان در گستره بین‌المللی ادامه دارد. در بسیاری از کشورها، افراد دچارِ اختلال در سلامت روان، به خدمات باکیفیت دسترسی ندارند و درمعرض اَعمال اجباری، رفتار غیرانسانی و دربرخی‌موارد سوءاستفاده قرار می‌گیرند؛ حتی در مراکز مراقبت‌های بهداشتی؛ یعنی همانجایی‌که باید از آن‌ها «محافظت» شود. جوامع گوناگون باید ابتکارات نظارتی و هنجاری را به‌جهتِ حمایت از سلامت روان به‌عنوان یک حق اساسی بشر، ترویج؛ و درعین‌حال، اقداماتِ ناقض حقوق انسانی را محدود کنند. ایجاد «قوانین بهداشت روانی» که به اصول اسناد جهانیِ حقوق بشر، مانند «کنوانسیون سازمان ملل متحد» درمورد حقوق افراد دارای معلولیت (CRPD) و اعلامیه جهانی حقوق بشر (UDHR) احترام می‌گذارد، ازآن‌جمله‌اند. تخمین‌ها نشان داده درصدی قابل‌توجه از کشور‌ها دارای قانون جامع سلامت روان بوده و بیش از نیمی‌ازآن‌ها نیز تنها روی کاغذ به قوانین پایبندند و عملاً حقوق یادشده را رعایت نمی‌کنند. «سازمان بهداشت پان آمریکن» (PAHO) که ملزم به ارائه پشتیبانی فنی برای توسعه قوانین بهداشت روانی در قاره آمریکاست؛ طیِ یک نظرسنجی در سال 2023 به‌این‌نتیجه رسید که تقریباً 93‌درصدِ پاسخ‌دهندگان، با این جمله موافق بوده‌اند: «مراقبت از سلامت روان، به‌اندازه مراقبت از سلامت جسمانی، مهم است».

شرکت تحقیقات جهانیِ Ipsos، نتایج یک نظرسنجیِ محدود (در 31 کشور) را در 9 اکتبر 2023 منتشر کرد که برای تهیه آن، به‌شکل آنلاین از 23274 بزرگ‌سال 18‌سال‌به‌بالا در «هند»، «کانادا»، «ایرلند»، «مالزی»، «نیوزیلند»، «آفریقای جنوبی»، «ترکیه»، «ایالات‌متحده»، «تایلند»، «اندونزی»، «سنگاپور» و ... درمورد «اهمیت سلامت روان در جهان امروز» پرسیده بود. طبق این پژوهش؛ درحالی‌که 78‌درصد گفته‌اند سلامت روان به‌اندازه سلامت جسمانی «مهم» است؛‌ اما تنها 34‌درصدشان در سطح جهان معتقدند که سیستم مراقبت‌های بهداشتی کشورشان، هردو حوزه را یکسان موردتوجه قرار می‌دهد. 62‌درصد مدعی بوده‌اند که در سال گذشته (میلادی)، زندگی روزمره آن‌ها به‌دلیل استرس مختل شده است و 39‌درصد گفته‌اند که حتی مجبور شده‌اند در 12‌ماه‌گذشته به‌دلیل استرس «مرخصی» بگیرند! در یافته‌های کلیدیِ این پژوهش آمده که مردم عمدتاً گفته‌اند که اغلب به سلامت جسمانیِ خود فکر می‌کنند (71درصدشان)؛ درمقایسه‌، 58درصدشان گفته‌اند اغلب به سلامت روانی‌شان فکر می‌کنند. مردمِ آمریکای لاتین، «خاصه» به سلامت روانِ خویش فکر می‌کنند؛ ‌طوری‌که پنج‌تا از شش کشور برتر دراین‌زمینه، متعلق به این جغرافیا هستند. یک‌سومِ (34درصد) افراد در گستره این 31 کشور، گفته‌اند که استرس چندین‌بار در سال گذشته، زندگی آن‌ها را تحت‌تأثیر قرار داده است و 27درصدشان مدعی بوده‌اند که در موارد متعددی احساس «افسردگی» کرده‌اند (جاهایی‌‌که به‌دلیل استرس، نتوانسته‌اند با شرایط کنار بیایند). رصدِ Ipsos درموردِ موارد نگران‌کننده مرتبط با بیماری‌ها، نشان داده که «سلامت روان» در سال 2023 به‌عنوانِ نگرانی‌های صدرجدولی همچون بیماریِ «سرطان» قرار دارد. گزارش این نهاد که به‌واسطه «روز جهانی بهداشت روان» انجام شد، نشان می‌دهد بیشترین احتمالِ اینکه مردم جایی بگویند به سلامت روانِ خویش اهمیت قابل‌توجهی می‌دهند، در «آفریقای جنوبی» و «برزیل» (هردو 75‌درصد) است؛ درحالی‌که «کره جنوبی» تنها کشوری بوده که مردمش به‌احتمال‌زیاد به سلامت ذهنیِ خود، چندان فکر نمی‌کنند: 61درصدشان نظرشان «نه زیاد/هرگز» بوده است. نتایج این گزارش نشان داد: در «آمریکای لاتین»، افراد بیشتری معتقدند که سیستم مراقبت‌های بهداشتی کشورشان به هردو مقوله سلامت جسمانی و سلامت روانی، نگاهی «برابر» ندارد. سه کشوری که حاضرینشان دراین‌نظرسنجی، بیشتر چنین نگاهی داشته‌اند: «آرژانتین» (88درصد)، «کلمبیا» و «پِرو» (هردو 87درصد) بوده‌اند. بسیاری‌از‌آن‌ها می‌پندارند که توجه به بهداشت روان، اساساً در نظامِ سلامت کشورشان آن جایگاه را ندارد که به‌خاطرش، برنامه جامعی تدوین و متعاقباً دراین‌‌باره عملاً اقدام شود. منطقه‌ای‌ که کمترین نسبت افرادی را دارد که معتقدند دولتشان به سلامت جسم و روان، توجهی یکسان دارد، «مکزیک» (38درصد)، «آرژانتین» (37درصد) و «کلمبیا» (35درصد) بوده‌اند. برپایه ادعای آن‌ها؛ سلامت جسمی برای سیاست‌گذاران بهداشتیِ کشورشان مهم‌تر بوده است. جوامع آسیایی از جمله جاهایی بودند که گفته‌اند: سلامت روان، توسط سیستم مراقبت‌های بهداشتیِ آن‌ها به‌طور یکسان موردتوجه بوده است. در پنج کشور (مالزی، تایلند، اندونزی، هند و سنگاپور) اکثریت حاضر در نظرسنجی گفته‌اند که «بهزیستی روانی» در کشورشان، از سطحِ اولویتیِ مطلوبی برخوردار بوده و با اهمیتی مشابهِ «سلامت جسمی»، با آن برخورد می‌شود. «ژاپن» و «کره جنوبی» سطوح بالایی را در‌این‌مورد ثبت کرده‌اند (به‌ترتیب 49درصد و 45درصد). در بحثِ «سلامت روان»، موارد متعددی هست که می‌توان و باید به آن‌ها پرداخت؛ تأثیر «استرس» یکی‌از‌آن‌هاست. «استرس» در سال‌های اخیر یک مسئله روبه‌رشد بوده و به‌عنوان سومین نگرانی بزرگ سلامت در مانیتور بهداشت جهانی Ipsos دیده می‌شود. در ادامه این نظرسنجی، بیش از سه‌پنجم (62درصدشان) گفته‌اند که حداقل یک‌بار در سال گذشته چنان ‌حدی از «استرس» را حس کرده‌اند که بر نحوه زندگی روزمره‌شان تأثیر گذاشته است؛ و کمی بیش از یک‌سوم (34درصدشان) نیز گفته‌اند که چندین‌بار دچار شرایط مشابه شده‌اند. 31درصد از مجموعِ این‌افراد اما مدعی بوده‌اند طیِ 12‌ماه‌گذشته در موارد متعدد، سطوحی از استرس را تجربه کردند که حتی نمی‌توانستند با بعضی از مسائل کنار بیایند. 39‌درصد گفته‌اند که به‌دلیل استرس در سال گذشته مجبور به استفاده از مرخصی شده‌اند و 18‌درصد نیز گفته‌اند که مجبور شده‌اند چندین‌بار مرخصی بگیرند! زنان پرتعدادتری از تأثیرِ استرس بر زندگی‌شان، شکایت کرده‌اند. بیش از یک‌سومِ زنان (36درصد) گفته‌اند در سال گذشته چندین‌بار پیش ‌آمده که استرس، زندگی روزمره آن‌ها را مختل کرده است؛ در‌مقابل، 26درصدِ مردان احساس کرده‌اند که نتوانسته‌اند با استرس کنار بیایند. همچنین زنانِ بیشتری گفته‌اند که تقریباً هرروز برای چندهفته یا بیشتر (30درصد در مقابلِ 24درصد از مردان) تاحدی احساس «افسردگی» یا «ناامیدی» داشته‌اند؛ احساس استرس تا حد «نرفتن به سر کار» نیز در بین زنان (20‌درصد) کمی‌بیشتر از مردان (17‌درصد) بوده است. نتایج یک نظرسنجیِ دیگر از همین نهاد می‌تواند، تصویر روشن‌تری از اهمیت سلامت روان، مقابلِ چشمان ما خلق کند. در 31 کشورِ موردبررسی، «سلامت روان» به‌عنوان مهم‌ترین نگرانی سلامتی کشور، توسطِ حاضرین دراین‌سنجش معرفی شد. از اولین‌دوره انجام این نظرسنجی (در سال 2018) نگرانی‌های مربوط به سلامت روان، 17‌درصد افزایش یافته و بیش از دو‌پنجم (44درصدشان)، آن‌را عاملِ نگرانیِ خود اعلام کرده‌اند. درواقع، نگرانی در‌مورد «استرس» (30درصد) که در‌حال‌افزایش است؛ اکنون در‌این‌فهرست، پس از «سرطان» (40‌درصد) در رتبه سوم قرار دارد. در «سوئد» و «شیلی»، دو‌سومِ مردم احساس می‌کنند که سلامت روان، یکی از بزرگ‌ترین مشکلات سلامتی‌ست که کشورشان با آن مواجه شده است. آن‌ها در کنارِ «کانادا»، «اسپانیا» و «استرالیا»، پنج کشور اول را تشکیل می‌دهند. برای مقایسه می‌توان اشاره کرد: «هند» بیشترین نگرانی را در‌مورد «سرطان» (59درصد) دارد؛ در‌حالی‌که «کره جنوبی» بالاترین سطح نگرانی را در‌باره «استرس» (44درصد) دارد. در «مکزیک»، از هر 10‌نفر (62‌درصد) شش‌نفرشان می‌گویند که «چاقی» مشکل بزرگی‌ست. با‌ نگاهی‌ جنسیتی، به‌طور‌کلی مشخص شده که مردان به‌‌میزانی قابل‌توجه کمتر از زنان در‌مورد سلامت روان در کشورشان، نگران هستند (38درصد در مقابل 50درصد). نیز شاهد الگوی مشابهی برای «سرطان» و «استرس» هستیم: 42درصد از زنان می‌گویند که نگران «سرطان» هستند؛ در‌مقایسه‌با 37‌درصد از مردان. 33‌درصد از زنان «استرس» را برجسته کرده‌اند؛ در‌حالی‌که 27‌درصدِ مردان می‌گویند که آن‌را یک «مسئله» می‌دانند. گزارش WHO «سلامت روان» را چنین تعریف می‌کند: «حالتی از رفاه روانی که افراد را قادر می‌سازد تا با استرس‌های زندگی کنار بیایند، توانایی‌های خود را درک کنند و خوب یاد بگیرند تا با اقداماتتی مناسب، به جامعه خویش کمک کنند». طبق گزارش این نهاد بین‌المللی؛ سلامت روان، بخشی جدایی‌ناپذیر از سلامت و رفاه است که زیربنای تواناییِ فردی و جمعی ما برای تصمیم‌گیری، ایجاد روابط و شکل‌دادن به جهانی‌ست که در آن زندگی می‌کنیم. سلامت روان، یک حق اساسی انسان؛ و برای توسعه فردی، اجتماعی و اجتماعی-اقتصادی «بسیار‌مهم» است. سلامت روان، بیش از فقدان اختلالات روانی‌ست. این بیماری، در یک پیوستار پیچیده وجود دارد که از فردی به فرد دیگر متفاوت تجربه می‌شود؛ با درجات مختلفی از دشواری و ناراحتی و پیامدهای بالقوه اجتماعی و بالینی بسیار‌متفاوت. شرایط سلامت روان، شامل اختلالات روانی و ناتوانی‌های روانی-اجتماعی و نیز سایر حالات روانی مرتبط با پریشانیِ قابل‌توجه، اختلال در عملکرد یا خطرِ آسیب‌به‌خود است. افراد مبتلا به بیماری‌های روانی، به‌احتمال‌زیاد، سطوح پایین‌تری از بهزیستی روانی را تجربه می‌کنند؛ اما همیشه یا لزوماً این‌طور نیست. بسیاری‌ازافراد در جهان، با سلامتی خود دست‌وپنجه نرم می‌کنند؛ اما تفاوت‌‌های معناداری بین گروه‌ها به‌لحظِ سنی وجود دارد. در سطح جهانی، یک‌نفر از هر هفت «بومرز» (این نسل اغلب به‌عنوان افرادی‌که از سال ۱۹۴۶ تا ۱۹۶۴ در دوران انفجار جمعیت، پس از جنگ جهانی دوم زاده شده‌اند، تعریف می‌شوند) ادعا می‌کند که سلامت روانش در سه‌سال‌گذشته کاهش یافته؛ درحالی‌که یک‌نفر از هر چهارنفرِ متعلق به «نسل زد» (سازمان‌های آماری ایالات‌متحده آمریکا و مجمع جهانی اقتصاد سال ۱۹۹۷ مصادف با ۱۳۷۶ را سال آغاز تولد این نسل؛ و سال ۲۰۱۰ برابر با ۱۳۸۹ را پایان آن تعریف می‌کنند. آن‌ها اولین نسل اجتماعی‌اند که از جوانی، با دسترسی به اینترنت و فناوری دیجیتالِ قابل‌حمل رشد کرده‌‌اند) چنین‌چیزی را گفته. زنان «نسل زِد» درمقایسه‌با همتایان مردشان، تقریباً دوبرابر بیشتر، سلامت روانی ضعیف را گزارش داده‌اند (به‌ترتیب ۲۱‌درصد مقابل ۱۳‌درصد). در بیشتر کشورهای موردبررسی، نسبت بیشتری از پاسخ‌دهندگان «نسل زد» گفتند که سلامت روانی آن‌ها درمقایسه‌با سایر ابعاد سلامت، ضعیف یا بسیارضعیف است (۱۶‌درصد در «نسل زد» و هفت‌درصد در «بومرز»). بااین‌حال، در «چین»، «مصر»، «نیجریه»، «عربستان»، «امارات» و «ویتنام»، پاسخ‌دهندگان «نسل زِد» گزارش دادند که بیشترین مشکل را با سلامتِ اجتماعی خود داشتند. به‌طورکلی، تجربیات سلامت روان، در مناطق مختلف «متفاوت» است. شرکت‌کنندگان «نسل زِد» از «عربستان»، «مصر» و «نیجریه» سلامت روان خود را با بالاترین فراوانی، «بسیارخوب» ارزیابی می‌کنند. باآنکه «نسل زِد» تمایل دارد سلامت روانیِ بدتری را گزارش کند؛ اما علت اصلی این ادعا مشخص نیست. چندین عامل خاص سنی وجود دارد که ممکن است بر سلامت روان «نسل زِد» مستقل از گروه نسلی آن‌ها تأثیر بگذارد؛ ازجمله مرحله رشد، میزان درگیری افراد با مراقبت‌های سلامتی؛ و نگرش‌های خانوادگی یا اجتماعی. «حمید شکری خانقاه» درباره حفاظت از سلامت روان در شرایط بحرانی جامعه، می‌گوید: «بحث سلامت روان، مؤلفه‌های متعددی دارد. سلامت روان افراد به قدرت آینده‌نگری و تاب‌آوری آنها و اینکه تاچه‌اندازه عزت‌نفس و قدرت حل مشکلات خود را دارند، بستگی دارد. یکی از راه‌های کمک به بهداشت روان در بحران‌های اجتماعی، ایجاد امید در افراد و قدرتمندکردن آنهاست. باید بتوانیم جوانان را در موقعیتی قرار دهیم که قدرت تجسم آینده خوبی را برای خود به‌نمایش بگذارند؛ یعنی در سیاهی به‌سر نبرند؛ بلکه در امید به‌سر ببرند و بدانند که مشکلات جوامع درهرحال حل می‌شود. جوانان باید در شرایط جنگ یا موقعیت‌های دیگر مثل وقوع بلایای طبیعی و موقعیت‌های خاصی که دو کشور رودرروی هم قرار می‌گیرند، تجسمی از آینده داشته باشند و به این موضوع فکر کنند که این جریان هم می‌گذرد». این جامعه‌شناس ارتباطات ادامه می‌دهد: «فکر می‌کنم از سلامت روانی افراد می‌توان به‌گونه‌ای‌که به آنها درس‌های موفقیت داده شده، محافظت کرد. موارد بسیاری می‌توان از درس‌های موفقیت یاد گرفت و من در سال‌هایی که این موارد را تدریس کرده‌ام، متوجه شده‌ام مردم با سواد ارتباطی و عاطفی آشنایی ندارند. همان‌طورکه افراد نیاز دارند سواد سیاسی، اقتصادی و اجتماعی‌شان را تقویت کنند، سواد ارتباطی و عاطفی آنها نیز نیاز به تقویت دارد. دراین‌مقوله به سواد ارتباطی افراد معتقدم تا آنها قدرت حمایتگری را از خود دور نکنند. افراد باید بدانند می‌توانند ازطرف اطرافیان حمایت شوند و دیگران را نیز حمایت کنند. درچنین‌شرایطی، قدرت تاب‌آوری بالا می‌رود و احساس موفقیت دوچندان می‌شود».

مصطفی رفعت
 

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه