نقدی بر ترور رهبر داعش

هنوز برای مردم دنیا فلسفه وجودی داعش ناشناخته است و بر‌پایه حدسیات بسیاری، هر‌روز به‌نوعی داعش را دست‌پرورده جماعتی می‌دانند که با وجود دسترسی بیش‌تر بشر به ارتباطات در‌این‌عصر، دراین‌مورد به‌خصوص هنوز راه به جایی نبرده‌ایم و شاید تا ده‌هاسال دیگر نیز دریافتی حقیقی نصیب مردم جهان نشود. بازهم از عجایب روزگار، این‌است‌که هر کشور یا قومی خود را حامی و ناجی بشریت معرفی می‌کند و خود را مخیر دانسته که اعمال و روش خود را دلیلی برای نجات بشریت بداند؛ اما کدام نجات و از چه نوعی؟ براساس این برداشت‌ها، صدامی شکل می‌گیرد که تا رهبری یک کشور تاریخی خود را بالا می‌کشد و خود را ناجی عراق می‌خواند و بر‌این‌پایه، هر‌چه آزادی‌خواه در کشور مسلمان عراق می‌شناسد، آن‌ها را به کام مرگ می‌دهد؛ ازسوی‌دیگر به کشور همسایه تجاوز کرده و آن‌را اشغال می‌کند. با کشور آزاده و قدرتمند ایران، دشمنی می‌کند و به‌خیال خام خود، یورش می‌آورد تا آن‌را به اشغال دربیاورد. جهان پیشرفته و سازمان ملل و گروه‌ها و انجمن‌های جهانی، چشم بر هم می‌گذارند و به‌‌نوعی چهره بی‌طرفی به‌خود می‌گیرند؛ اما در باطن سلاح و تجهیزات به او می‌دهند تا بر تعداد روزهای جنایت او افزوده شود و چنین می‌شود که صدام به سزای اعمال خود می‌رسد که عده‌ای جاهل از یاران او، به تلافی جان او به‌صورت زیرزمینی گروه‌های تروریستی را ایجاد می‌کنند که داعش از دل این تفکر سردرآورده و با نام حکومت خلافت اسلامی، بر بخش گسترده‌ای از خاک دو کشور درگیر در مشکلات خود یعنی عراق و سوریه تسلط پیدا می‌کند. این یک فرضیه است؛ اما به‌یقین پاره‌ای از کشورها حتی آمریکا و اروپا، از او پشتیبانی می‌کنند تا بر نفوذ خود در خاورمیانه بیفزایند و درنتیجه این حکومت خودخوانده، با شقاوت تمام و از‌طریق تصاویر، با گردن‌زنی، شدت و نهایت بی‌رحمی را به جهان ثابت می‌کند؛ تا‌جایی‌که نیروهای جمهوری اسلامی و با هدایت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی با اراده بر این گروه تروریستی یورش برده و به کمک مردم عراق و سوریه و آمریکا، این خلافت را به‌پایان برده و رهبر داعش در یک عملیات هوایی معدوم می‌شود؛ اما آنچه تمام نشده است، محو کامل گروه داعش است که در اثر فشارهای وارده و تلفات وسیع، پاره‌ای از اعضای این‌گروه به گینه، مالی و حتی بورکینوفاسو مهاجرت کرده و در دسته‌های تروریستی از‌طرق زیرزمینی و موردی، به ترور اقدام می‌کنند. در چندروزگذشته، بازهم شاهد بودیم که دقیقاً به‌همان‌صورتی‌که بن‌لادن به‌همراه خانواده‌اش در نزدیکی مرز پاکستان و افغانستان، در یک یورش هوایی از بین می‌رود و عملاً القاعده، از حرکت و ترور می‌ایستند، این‌بار نیز در نزدیکی ادلب در سوریه، رهبر فعلی داعش که در یک ساختمان سه طبقه زندگی می‌کرده، ظاهراً به‌همراه چهار زن و شش کودک و تعدادی از همراهان خود، بر اثر حمله سربازان آمریکایی و با رگباری از گلوله مواجه می‌شود. در جریان این حمله او و زن و فرزندش منفجر شده و در ظاهر، رهبر داعش از بین می‌رود. او که با نام ابوابراهیم ابوقریشی، رهبری داعش را عهده‌دار بود، خود را از طایفه قریش دانسته و بدین‌فکر خواسته خود را از طایفه حضرت محمد(ص) به جهان معرفی کند. این‌بار‌هم چون حمله به رهبر اول داعش؛ ابوبکر البغدادی که در نزدیکی ادلب به‌همراه زن و فرزندان و محافظان خود کشته شد، تاریخ برای این گروه تکرار شده است.