کد خبر:
291371
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۰ دوشنبه ۱۸ بهمن -
09:49
سخن مدیرمسئول
دولتمردان گذشته و ائتلاف جدید
علیاکبر بهبهانی
روزگار غریبیست و ظاهراً قدرت و قدرتطلبی برای بعضیها، آنقدر حلاوت و شیرینی دارد که دلکندن از آن محال مینماید. جاذبه و کشش قدرتطلبی، برای پارهای از آدمیان کره خاکی حتی تا لحظه مرگ، کمرنگ نشده و پنداری قدرتطلبی و برتریجویی در سرشت و خوی اینان همیشگی بوده و خواهد بود. شاید هم قدرتطلبی، اکتسابیست و هیچ ربطی به ژن و وراثت نداشته و این محیط است که انسان را برای پارهایازامور، حریص میکند؛ تاجاییکه هرلحظه در تصور خود لحظات بهتری را برای آینده ترسیم میکنند. آنچه به سرمقاله امروز ربط پیدا میکند، پیرامون دولتمردانیست که از آغازینروزهای پیروزی انقلاب اسلامی، در بطن و کنار انقلاب بودهاند و بهنوعی از یاران وفادار امام راحل(ره) بهشمار میرفتند که بعضی از اینان حتی از اقوام نسبی ایشان نیز هستند. حضور 40ساله این همراهان انقلاب، بهنحوی بوده است که شاید به باور آنان، خود را شناسنامه انقلاب بدانند؛ اما ازنظر من نویسنده، هیچکدام از نظریات پیرامون اینان نمیتواند اصل شمرده شود؛ چراکه وقتی در زمان پیروزی انقلاب، طبقات فرودست جامعه دارای نقش بیبدیل و ارزندهای در بهثمررساندن انقلاب بودهاند، بنا به این فرض، آنان شناسنامه اصلی انقلاب هستند و به فرموده امام(ره)، مسئولین باید نوکر و خادم مردم باشند. بههرحال، مدتیست آقایان ناطق نوری، خاتمی، روحانی، جهانگیری، باهنر و بالاخره علی لاریجانی گرد هم میآیند و نشستهایی را با نام ضعف در جمهوریت نظام بررسی میکنند و بهنظر میرسد این بهانه بهنوعی واهی باشد؛ چراکه هرکدام از افراد اینگروه که در قوه اجرائیه کشور یا مملکتداری و قوه مقننه یا قانونگذاری، مسئولیت داشتهاند، درمواقعیکه در مصدر امور بودهاند، هیچکدام از این بهاصطلاح ضعف، سخنی به میان نیاوردهاند، حال چه شده است که بعد از 40سال یادشان آمده است که از جمهوریت نظام سخن بگویند؟ این عده که دارای افکار مختلفی بودهاند و حتی پارهایازاوقات در لباس انتقاد از هم برمیآمدند، چگونه است که اینروزها دارای یک وجه مشترک شدهاند؟ کمااینکه محمد خاتمی که با برخورداری از تز اصلاحات توانست به آرای بسیار زیادی دست پیدا کند، بههنگام ریاستجمهوری هم نتوانست به وعدههای خود عمل کند؛ تاجاییکه باهنر و ناطق نوری و حتی لاریجانی از منتقدان اصلی اصلاحاتیها بودند؛ و روحانی و جهانگیری که با کمک طیف وسیعی از اصلاحاتیها، برنده انتخابات ریاستجمهوری شدند و از همراهی و پشتیبانی قوی لاریجانی بهره کامل بردند؛ اما وقتی روحانی در کاخ ریاستجمهوری نشست، در اندکمدتی راه خود را از اصلاحاتیها و حتی لاریجانی اصولگرای میانهرو جدا کرد و پشتیبانی آنان را از دست داد؛ اما اینروزها که مردم به کارنامه این دولتمردان با دید مثبت مینگرند و همه اینان را در کشورداری ضعیف میپندارند، متفقالقول هستند که اگر قوی هم باشند، نتوانستهاند رضایت مردم را بهدست بیاورند؛ تاجاییکه همگان تورم و گرانی را به گردن این دولتمردان میاندازند و نمیتوانند عدمرضایت خود را از آنان پنهان نگاه دارند؛ بنابراین، گردهماییهای آنان نمیتواند برای مردم نجیب، مؤمن و معتقد به نظام، چندان اهمیتی داشته باشد؛ چراکه کارنامه قبلی آنان، برای مردم قابلقبول نبوده تا دل به این گردهماییها بدهند؛ اما وقتی هر کارمند و مسئول اداری بعد از 30سال خدمت، بازنشسته میشود، به باور خیلیها باید این عزیزان که هرکدام بیش از 40سال در مصادر گوناگون حضور داشتهاند و خدمات آنان به مردم و کشور انکارناشدنیست، اجازه بدهند که جوانان عاشق به خدمت بر مسند امور اجرایی قرار گیرند.