زادروز:
1 سپتامبر 1940
زادگاه:
لیلبون، فرانسه
تحصیلات:
دانشآموخته دانشگاه روئن
1958 : در 18سالگی خانه را ترک کرد تا از کودکان در اردوگاه تابستانی مراقبت کند.
1974: اولین کتابش Les armoires vides (کمدهای خالی) را منتشر کرد؛ که در سال 1990 بهزبان انگلیسی و باعنوان Cleaned Out (پاکشده) منتشر شد.
2000-1977 : استاد مرکز ملی آموزش مکاتبهای بود.
از 1980 : تمرکز خود را بر نوشتن از خاطراتش معطوف کرد؛
درمورد ازدواج ناگوارش ابتلای مادرش به آلزایمر تجربه شخصی دچارشدن به سرطان؛ و روابطش در میانسالی.
1983: با La Place (جایگاه) جایگاه خود را در ادبیات تثبیت کرد.
1984: به خاطر کتاب «جایگاه» برنده جایزه Prix Renaudot شد
1988: «داستان یک زن» را منتشر کرد که درادامه، به اثر کلاسیک معاصر فرانسه تبدیل شد.
2008 : با کتاب «سالها» که درواقع خودزندگینامهاش بود؛ جایزه Renaudot را برد.
2014: دکترای افتخاری را ازسوی دانشگاه سرگی-پونتوا دریافت کرد.
2016: کتاب «داستان یک دختر» او منتشر شد؛ که برگرفته از واقعیت بود و به تابستان 1958 و اولین رابطه او برمیگردد؛ رابطهای آسیبزا که باعث شد افسرده؛ و دچار «اختلالِ خوردن» شود.
2017: جایزه Yourcenar Marguerite را برای کل مجموعه کارهایش تاآنزمان تصاحب کرد.
2019: کتاب «سالها» در فهرست نهایی جایزه بینالمللی «من بوکر» قرار گرفت.
2022: برنده جایزه «نوبل ادبیات» شد؛ طبق آنچه کارشناسان اینرویداد آنرا «شجاعت و تیزهوشی واقعبینانهای که بهواسطهآن ریشهها، بیگانگیها و محدودیتهای جمعی حافظه شخصی را کشف میکند» عنوان کردند.
«کلر پتکو» بهنمایندگیاز آکادمی نوبل در مصاحبهای تلفنی با «آنی ارنو» نویسنده فرانسوی و برنده نوبل ادبیات سال ۲۰۲۲ گفتوگو کرد. بهگزارش ایسنا؛ «آنی ارنو» دراینگفتوگو از اهمیت صداقت و توصیههایش به نسل جوان سخن گفت؛ از اینکه هنگام دریافت جایزه در کجا بوده هم گفته است. این گفتوگو در روز اعلام برنده نوبل انجام شده است. این نویسنده درباره نحوه مطلعشدن از انتخاب او بهعنوان برنده نوبل ۲۰۲۲ ازطریق رادیو توضیح داد.
کلر پتکو: روز یا عصربهخیر. «آنی ارنو» پشت خط هستند؟
آنی ارنو: بله خودم هستم. بله عصربهخیر.
کلر پتکو: عصربهخیر. من «کلر پتکو» هستم. ما طبق سنت هرساله با برندگان جدید تماس تلفنی کوتاهی برقرار میکنیم. شما شرایط گفتوگوی کوتاهی را دارید؟
آنی ارنو: همینالان؟
کلر پتکو: بله همینالان.
آنی ارنو: بله البته. البته.
کلر پتکو: در وهله اول به شما برای کسب جایزه نوبل تبریک میگویم. میدانم بهتازگی یک کنفرانس خبری را تمام کردید.
آنی ارنو: بله.
کلر پتکو: ممکن است بپرسم چه حسی دارید؟ فکر میکنم روز طولانی را سپری کردهاید.
آنی ارنو: بله نیمی از روز اینطور بود؛ چراکه ساعت یک متوجه شدم این جایزه را بردهام. کنفرانس خبری خیلیخوب پیش رفت؛ چراکه فکر میکنم من به اینکه دریافت این جایزه برایم چه معنایی دارد پاسخ دادم؛ (کسب این جایزه) مسئولیتی بزرگ و درعینحال افتخار بزرگیست؛ اما درحقیقت بهدلیل همین افتخاری که به من تعلق گرفته است، من مسئولیت بیشتری در قبال نوشتارم دارم.
کلر پتکو: پس وقتی ساعت 1 از برندهشدن مطلع شدید کجا بودید؟
آنی ارنو: در آشپزخانهام بودم و در آنجا رادیو دارم. میخواستم با رادیو گوش کنم تا بفهمم چهکسی برنده جایزه نوبل میشود.
کلر پتکو: و شما برنده بودید!
آنی ارنو: بله من بودم!
کلر پتکو: چه روش جالبی برای مطلعشدن از این خبر!
آنی ارنو: بله واضح است که غافلگیرکننده بود. بیشتر بهخاطراینکه تنها بودم. برایتان مثالی میزنم؛ انگار در صحرا بودم و از آسمان ندایی شنیدم. چنین حسی را تجربه کردم.
کلر پتکو: چه داستان جالبی! شما آثار ادبی بسیارزیادی دارید. کسیکه تازه با شما آشنا شده است باید از کجا مطالعه آثارتان را آغاز کند؟
آنی ارنو: راستش را بخواهید، فکر میکنم کتابهایم شبیهبههم نیستند. چه ازنظر موضوع و محتوا و چه ازنظر نوشتار؛ بنابراین اینکار کمی دشوار است و پیشنهادم برای نسل جوان و بزرگسال کمی متفاوت خواهد بود؛ اما کتابی که برای همه مناسب است، کتاب «سالها» است.
کلر پتکو: درست است. شما به نسل جوان اشاره کردید. برای نویسندگان جوان؛ بهویژه آنهاییکه بهزبان اصلی خودشان مینویسند، چه پیامی دارید؟
آنی ارنو: فکر میکنم وقتی مینویسیم، چیزیکه بسیار اهمیت دارد ایناستکه باید بسیار مطالعه کنیم. گاهی افراد جوان میگویند «وای نه من مطالعه نمیکنم ... من مینویسم!» نه؛ این ممکن نیست. باید بسیار مطالعه کنید؛ و پیام دومم به آنها ایناستکه برای خوب نوشتن تلاش نکنند بلکه تلاش کنند صادقانه بنویسند. این دو، با یکدیگر تفاوت دارند.
کلر پتکو: نصیحت بسیارخوبی بود.
آنی ارنو: بله.
کلر پتکو: بسیار ممنونم که برای صحبت با من وقت گذاشتید. امیدوارم شما را در ماه دسامبر در استکهلم ملاقات کنم.
آنی ارنو: بله!
کلر پتکو: باردیگر از شما متشکرم و به شما تبریک میگویم.
آنی ارنو: خدانگهدار.
مصطفی رفعت