کد خبر:
292985
| تاریخ مخابره:
۱۴۰۱ دوشنبه ۸ اسفند -
06:56
امیرحسین آرمان؛ چهره آرمانیِ یک جوان آیندهدار
سعید جمالی
سال 1381 بود که با شرکت در کلاسهای مرحوم مصطفی اسکویی؛ فن بازیگری را آموخته و سال 83 بود که بهطور حرفهای وارد عرصه سینما شدم ... او درحالی «ازدواج به سبک ایرانی» را اولین کار سینمایی خود مینامد که نگاهی به کارهای او طی سالهای بعدیِ فعالیت هنریاش نشان میدهد با تمام جوانی در عرصه هنر هفتم، میدانسته که چگونه انتخاب کند: سال 85 «هدف اصلی» سال 86 «صد سال به این سالها» سال 87 «امشب شب مهتابه» سال 88 «بیداری رؤیاها» و «برف روی شیروانی داغ» سال 89 «یه حبه قند» و «من مادر هستم» سال 90 «دوباره با هم» و «ساکن خانه چوبی» و ... این آثار گویای آن هستند که با بازیگری طرف هستیم که سعی داشته راهش را درست بپیماید و در هر گام، از انتخاب قبلیاش هوشمندانهتر عمل کند. او درباره حضورش دراینعرصه گفته است: «کشش بهسوی این حرفه اگر در ذات فرد باشد، با بالفعلشدن، منجر به موفقیت میشود. تکنیک بازیگری آموختن، حتماً به بهبود نقشآفرینی کمک میکند؛ ولی لزوم کار نیست و بیآموزش نیز میتوان بازیگر موفقی بود که نمونه ازایندست بسیار است. بین علاقه و توانایی، تفاوت بسیاری وجود دارد. داشتن قدرت بازیگری و توان آن، رکن اصلیست که باید به آن رسید. وقتی بهایننقطه رسیدی، آسوده نقشآفرینی و با مخاطب ارتباط برقرار خواهی کرد و بهمرور اینجنس از نقشآفرینی و ارتباط با مخاطب، عمیقتر و سریعتر نیز میشود که رسیدن به مرز دلچسببودن از دید تماشاگر، از آمال هر بازیگریست که نشان از قدرت بازیگری وی دارد». او که حضور در قاب تلویزیون را نیز با چند مجموعه موفق تجربه کرده است؛ درباره تفاوت این دو مدیوم میگوید: «بهنظرم بازی در تلویزیون برای کسیکه در سینما فعالیت داشته و درواقع با آن مدیوم دیده شده، ریسک بزرگیست؛ بهویژهاینکه کار اولش هم باشد. بهاینجهتکه دیدهشدن در تلویزیون؛ هم میتواند تو را خیلی بالا ببرد و هم برعکس، از آن جایگاهی که قبلاً داشتی، تو را پایینتر بکشد. ازاینرو، بهنظرم بازیگری که از سینما به تلویزیون میآید، در موقعیت حساستری قرار میگیرد. من نیز چون درچنینشرایطی قرار داشتم، همیشه در انتخابهایم دقت میکردم؛ تااینکه کیمیا به من پیشنهاد شد و همه ابعادش بهنظرم مناسب بود و همین باعث شد تا دراینمجموعه حضور داشته باشم». او که در ژانرهای مختلفی بازی کرده است، درباره تنوع ژانرها و ترجیحش میگوید: «فیلمها دو دستهاند: کمدی یا اجتماعی. فیلمهای کمدی هم معمولاً در چهارچوبهای مشخص ساخته میشوند و اگر تخطی از آن مرزبندیها صورت بگیرد، دچار سانسور و ممیزی میشود. فیلمهای اجتماعی هم بعضاً خیلی بهسمت تلخی و سیاهی میرود. شاید فیلمهای اجتماعیمان تأثیرگذار باشد و در جشنوارهها بدرخشد؛ اما من وقتی خودم را جای یک کارمند میگذارم باآنهمه فشار کاری، ترجیح میدهم فیلمی را انتخاب کنم که از تماشای آن لذت ببرم و مفرح باشد؛ نهاینکه بروم دوساعت معضلات اجتماعی را دوباره ببینم. اغلب فیلمهای اجتماعی ما بیشتر دغدغه جشنواره دارند تا مخاطب. دراینمیان، مردم تمایل بیشتری برای دیدن آثار کمدی دارند و درپی اینقضیه، بازیگرانِ فیلمهای کمدی هم از اقبال بیشتری توسط عموم برخوردار میشوند! بهعنوان سینماگر باید ببینی چه چشماندازی درنظر داری. یک فیلمساز، دغدغه جشنوارههای خارجی دارد و نگاهش کمتر متوجه اکران داخلیست. فیلم این فیلمساز اگر در جشنوارههای خارجی مورد اقبال قرار بگیرد، بلافاصله پخشکننده سراغش میرود. مارکت سینمای ما دست پخشکنندههاست و اگر قرار باشد فیلمی به فروش خوبی دست پیدا کند، باید قبلازهرچیز با پخشکننده و سینمادار توافق انجام بگیرد. ازسویی، اقبال عمومی شاید از فیلمهای کمدی بیشتر باشد؛ اما نمیتوان گفت فقط برای آنهاست». او درباره روند نزدیکشدنش به نقش میگوید: «باید نقش را شناخت و این شناخت، با مطالعه شکل میگیرد. مطالعه مردم که به اصل مردمشناسی برمیگردد. مطالعه تواناییها که به قدرت خود و شناختی که از خود دارید و باید خود را بهدقت از توان جسمی و کلامی و ... در آینه خوب نگاه کرد تا نقشِ خوب آفرید؛ نقشی که ارتباط با مخاطب را راحت برقرار کند. مطالعه دیگر چگونه مواجهه با نقش است؛ اینکه چگونه به نقش بنگری و از چه زاویهای به دنیای آن ورود داشته باشی تا طبیعیترین بازیگری را شکلدهی که به دل تماشاگر بنشیند. دراینفضا نحوه فیلمبرداری و کارگردانی نیز نقش مؤثری دارد و این سه ضلع مثلث که از بازیگر شروع و با تأثیرات هدایت کارگردان و تجهیزات فیلمبرداری بههم متصل میشود، ستونهای یک هنرآفرینی موفق است». او درباره شهرت ناشی از بازیگری معتقد است: «من از روز اول بهخاطر شهرت، جذب این حرفه نشدم. منکر اینقضیه نمیشوم که شهرت، بخشی از اینکار است و توسط اینکار اتفاق میافتد و قطعاً جزو جذابیتهای این حرفه است؛ اما من صرفاً بهدلیل علاقهای که به بازیگری داشتم، وارد این حرفه شدم و برایم بسیار حرفه محترمیست؛ بنابراین نمیتوانم به کاراکتری که قرار است بازیاش کنم، خیانت کرده و خودم را وارد بازی کنم. از اول نگاهم به اینکار جدی بوده و همواره هست؛ چون بازیگری کاری پیشبینیناپذیر است و بازیگر، عمر و انرژیاش را برای اینکار هزینه میکند و بهای بسیاری برای آن میپردازد. البته این مردم هستند که تعیینکننده هستند کدام بازیگر میماند و چهکسی فید میشود».