آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
چگونه زنان را از معماری ورزش حذف کردیم؟
کد خبر: 303133 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۲ سه شنبه ۵ ارديبهشت - 06:40

چگونه زنان را از معماری ورزش حذف کردیم؟

از زمانی‌که IX (رایج‌ترین نام مورد‌استفاده برای قانون فدرال حقوق مدنی در ایالات‌متحده که به‌عنوان بخشی از اصلاحات آموزشی در سال 1972 تصویب شد و تبعیض مبتنی‌بر جنسیت را در هر مجموعه یا برنامه آموزشی ممنوع می‌کند) در را به‌روی ما باز کرد، «ورزشکاران زن» تشویق شده‌اند یا حتی از آن‌ها خواسته شده که با رشد طبیعی بدن خود مبارزه و رژیم غذایی خود را محدود کنند تا از پسران عقب نمانند. مهم نیست چقدر اخبار درمورد اپیدمی اختلالِ خوردن و آسیب‌ها و تروماهای ناشی‌ازآن به زنان در ورزش‌های دبیرستانی و «اتحادیه ملی ورزش دانشگاهی» (NCAA) منتشر می‌شود، هنوز ما نتوانسته‌ایم به موضوع اصلی رسیدگی کنیم: ورزش، همان‌طورکه می‌دانیم؛ هرگز حول هنجارهای رشدی بدن زن طراحی نشدند. «لورن فلشمن»؛ دونده، مربی، نویسنده و ورزشکار بازنشسته رشته دو‌و‌میدانی که قهرمان دوی 5000‌متر آمریکا در 2006 و 2010 بود و در مسابقات جهانی دو‌و‌میدانی IAAF در سال‌های 2003، 2005 و 2011 شرکت کرد و به بالاترین رکورد یک زن آمریکایی در‌آن‌‌‌رویدادها رسید؛ دراین‌مقاله که به‌تاریخ 10 مارس 2023 در نشریه TIME منتشر شده، به این‌موضوع می‌پردازد.

به‌عنوان زنی‌که تقریباً سه‌دهه در سطح یک ورزشکار زُبده؛ و سپس به‌عنوان مربیِ دونده‌های حرفه‌ای حضور داشته‌ام، تجربه مستقیم و تحقیقاتم نشان می‌دهد که این مشکل تاچه‌حد برای زنان توأم با توطئه و البته در انواع رشته‌های ورزشی فراگیر است؛ درحالی‌که مؤسسات ما کار خاصی دراین‌زمینه انجام نمی‌دهند. اینکه چرا ورزشکاران زن به‌‌تعداد زیاد آسیب می‌بینند، یک راز نیست! امکانات ورزشی که ما برای دسترسی به آن‌ها جنگیدیم، توسط مردان و برای مردان طراحی شده و این‌سازوکار طبق فیزیولوژی و هنجارهای عملکردی برای بدن مردان 14 تا 22‌ساله است؛ اما باید دانست که رشد بدن مرد، متفاوت از بدن زن است. فرهنگ لاغر‌بودن و انتظار پیشرفت خطی می‌تواند برای بدن‌هایی که به هجوم «تستوسترون» و «آندروژن» پاسخ می‌دهند، منطقی باشد اما داشتنِ انتظاری مشابه از بدن زنان درآن‌بازهِ زمانی نه‌تنها باوری عامیانه و اشتباه؛ بلکه عمیقاً مضر است. بلوغ زن سالمِ معمولی، بر رشد بافت‌هایی مانند سینه‌ها و سایر تغییرات ترکیب بدن سرمایه‌گذاری می‌کند که مستقیماً برای عملکردهای ورزشی مفید نیست و باعث می‌شود که بدن زن نسبت به بدن مرد، نرم‌تر شود؛ حتی در انجام ورزش در بالاترین سطح رقابتی. در رشد طبیعی، زنان می‌توانند انتظار یک افت موقت یا بدون تغییر در عملکرد را داشته باشند؛ زیرا بدن، خود را با بلوغ و چرخه قاعدگی تطبیق می‌دهد؛ قبل‌ازاینکه جهش دوم به‌سمت اوج خود را ایجاد کند. عدم‌جهش فیزیکیِ بدن زنان دراین‌مسیر، طبیعی و حتی ضروری‌ست؛ اما فقدان دانش اولیه درمورد بدن این‌گروه آن‌را به‌عنوان یک انحراف از حالت ایدئال یا بعضاً عقب‌گردی مخرب شناسایی می‌کند. مربیان و ورزشکاران، سطح چربی بدن مردان را با تناسب‌اندام مرتبط می‌دانند که درمورد زنان، منجر به بروز فرهنگ «تن‌شَرمی» (شرم از بدن نیز خوانده شده؛ که کنش یا عمل مسخره و تحقیر یا انتقاد‌کردن پیدایش فیزیکی کسی را می‌گویند) و حمایت از رژیم‌ها و اعمالِ‌ محدودیت‌های مختلف غذایی می‌شود. درواقع، بسیاری از تغییرات تجسم‌یافته زنان در دوران نوجوانی، به‌عنوان یک «مشکل» تلقی شده که باید آن‌ها را رفع کرد یا تظاهرشان را به‌حداقل رساند. نتیجه اینکه زنان و دختران، با بدن خود وارد یک «جنگ طولانی» می‌شوند. برای مبارزه با این‌ماجرا، باید تحقیقاتی مرتبط را گردآوری و بررسی کرد که به‌وضوح نشان می‌دهد ورزشکاران زن چگونه آسیب می‌بینند و این آسیب، چگونه در درازمدت خود را نشان می‌دهد. در رشته‌های موردنظر در لیگ NCAA (سازمانی ناسودبر که فعالیت‌های ورزشی دانشگاه‌های آمریکا و کانادا را سازمان‌دهی می‌کند) زنان دو تا سه‌برابر بیشتر از مردان، دچار عارضه «شکستگی تنشی استخوان» یا Fatigue Fracture (شکستگی ناکامل استخوان که در‌اثر نیروهای کم؛ اما تکرار‌شونده و در‌اثر خستگی استخوان اتفاق می‌افتد) می‌شوند. آن‌ها حدود دوبرابر نیز بیشتر از همسالان مرد خود، از اضطراب رنج می‌برند. محیط نامناسب برای رشد حرفه‌ایِ زنان، باعث شده که 60‌درصد از زنان گزارش دهند طی تمرینات، به‌خاطر شکل بدنشان احساس فشار می‌کنند، 54‌درصدِ زنان ورزشکار گزارش دهند که از وزن خود ناراضی‌اند و ازاین‌تعداد، تقریباً 90‌درصدشان معتقدند «اضافه‌وزن» دارند (میانگین آن تقریباً شش‌کیلوگرم است). 35‌درصد از زنان ورزشکارِ دانشگاهی درمعرض‌خطر «بی‌اشتهایی عصبی» (در مقابل 10‌درصدِ مردان) و 58‌درصد درمعرض‌خطر «پرخوری عصبی» (در مقابل 35‌درصدِ مردان) قرار دارند؛ بیماری‌هایی که کاملاً جدی بوده و پس از اعتیاد به مواد افیونی، دومین عامل بروز مرگ‌ومیر را بین سایر بیماری‌های روانی دارند. به‌عبارتی، آن‌ها استخوان‌ها را می‌شکنند، عملکرد ذهنی را مختل می‌کنند، به اندام‌های اصلی آسیب می‌زنند و روابط اجتماعی را تحت‌فشار قرار می‌دهند؛ ضمن‌اینکه خلاصی و بهبودی از آن‌ها نیز دشوار است. مداخله زودهنگام، کلید شانس بهبودی کامل فرد دراین‌وضعیت‌هاست. اگرچه NCAA یا سازوکارهای مشابه، عمدتاً سیاست رسمی درمورد تشویق به اختلالات خوردن ندارند؛ اما محیطی ایدئال را برای گسترش آن‌ها ایجاد کرده‌اند؛ مثلاً مربیان فوتبال مدت‌هاست روش‌های شوک‌آور را به‌کار می‌گیرند (آن‌ها اساساً نگاهی دیگر دارند). آن‌ها می‌خواهند از مزیت «عملکرد موقتی» که با کاهش یا افزایش وزن سریع همراه است، «سود» ببرند؛ و در غیاب دستورالعمل‌های رسمی دراین‌زمینه یا پشت‌کردن به شیوه‌های علمی و صحیح، به این مشکلات دامن می‌زنند. چنانچه سلامت را در اولویت قرار دهیم، مربیان نمی‌توانند از «بدن ورزشکاران» برای کسب امتیاز بیشتر سوءاستفاده ‌کنند. نتیجه خلق یک «بدن ایدئال غیرواقعی» و «کمبود انرژی کنترل‌نشده»، اپیدمیِ RED-S (کمبود نسبی انرژی در ورزش) را به‌دنبال دارد؛ یک سندرم اختلال عملکرد فیزیولوژیکی‌ که درحال‌حاضر موضوعِ تحقیقاتی گسترده است. 80‌درصد از ورزشکاران زن که ازنظر RED-S غربالگری شدند، حداقل یک علامت داشتند که «تشخیص ناهنجاری‌های پریود» از ساده‌ترین آن‌هاست. برای سال‌های متمادی، ورزشکاران زن، تأخیرات قاعدگی را در ورزش تجربه کرده‌اند؛ به‌طوری‌که «چرخه قاعدگیِ نامنظم» در آن‌ها، به‌اشتباه توسط بسیاری از مربیان، ورزشکاران و حتی متخصصان پزشکی به‌عنوان یک پاسخ «طبیعی» به ورزش درنظر گرفته می‌شود؛ درحالی‌که انبوهی از تحقیقات نشان داده دوره ماهانه زنان، یک چرخه هورمونی سالم برای عملکرد سیستم ایمنی، بهبودیِ کلی، عملکرد جنسی، تولیدمثل، سلامت روان و ... است. «سلامت استخوان» نیز نگرانی خاصیِ برای ورزشکاران زن است که با RED-S مواجه‌اند. به‌مرور‌زمان، ورزشکاران زن به ایجاد «بانک استخوان مادام‌العمر» نیاز خواهند داشت. مطالعه‌ای روی دونده‌های دختر دبیرستانی با میانگین سنی 17‌سال نشان داد که تقریباً نیمی‌ازآن‌ها سابقه قاعدگی نداشته و 42‌درصد نیز تراکم استخوان پایینی داشتند. آن‌ها‌‌یی‌که بعداً در کالج مسابقه می‌دهند، دو تا سه‌برابر بیش از همتایان مردِ خود دچار شکستگی‌های استرسی می‌شوند و اگر دچار RED-S باشند، خطر شکستگی در ‌آن‌ها چهار تا پنج‌برابر بیشتر است؛ درحالی‌که همیشه گفته می‌شود (و درست است) که فعالیت ورزشیِ مناسب، برای افزایش تراکم استخوان در «افراد عادی» (نه ورزشکاران حرفه‌ای) کمک‌کننده است. این میراثی شوم البته سال‌هابعد نیز ادامه می‌یابد: دوندگان برتر سابق که از 60سالگی‌ گذشته‌اند، نسبت به همتایان غیرورزشکارِ خود، آمارهای بیشتری از ابتلا به پوکی استخوان و شکستگی را ثبت می‌کنند. اکنون‌که بالاخره امکانش را داریم که ورزشکاران را تا سنین بالا مطالعه کنیم، می‌توانیم ببینیم که نسل‌هایی از زنان، زخم‌های نامرئی تجربیات ورزشی خود را حمل می‌کنند. نظارت، محافظت و صحبت درمورد قاعدگی (یک کارکرد اساسی انسان که نیمی از جمعیت جهان را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد) برای تشخیص و پیشگیری از آسیب، کلیدی‌ست؛ اما مربیان ما اغلب مرد هستند که حتی نمی‌توانند کلمه «قاعدگی» را «بدون تعبیر» و «کج‌اندیشی» به‌کار ببرند. حداقل دراین‌امر به آموزش اجباری بلوغ و فیزیولوژی زنان برای همه مربیان نیاز داریم. تعیین اینکه چه‌کسی مسئولِ ‌آن است، گام بعدیِ اساسی در راه پیش‌روست. یادمان نرود که نادیده‌گرفتن یک مشکل، بیشتر از رفع آن هزینه دارد. اگر زنان و دختران براساس هنجارهای بلوغ زنان و مسیرهای رشد زنان، در محیط‌های ورزشی قرار می‌گرفتند، اگر به بدن آن‌ها احترام گذاشته؛ و به رشد در زمان خود تشویق می‌شد، نتایج برای زنان بسیارمتفاوت بود. ما می‌توانیم از تحقیقات روی زنان ورزشکار، برای ایجاد هر تغییری استفاده کنیم و این، یک الزام است. البته این داستان بسیارفراتر از آمار است. من آن‌را زندگی کردم. زنان بی‌شماری که از سیستم‌های ورزشی ما عبور کرده‌اند، داستانی درباره خودشان دارند که نشان می‌دهد چقدر مسیر را با آدرس‌های غلط، اشتباه رفته‌اند.

مصطفی رفعت

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه