کد خبر:
353930
| تاریخ مخابره:
1402 يکشنبه 14 آبان -
06:11
واقعیتهای موجود جنگ غزه
اکنون نزدیک به یک ماه از حمله حماس به اسرائیل میگذرد و همانطور که پیشبینی میشد هنوز اسرائیل نتوانسته است وعدهای که در ابتدا برای یورش همهجانبه به غزه داده بود را عملی کند؛ البته بمبارانهای کور مناطق مسکونی همچنان ادامه دارد و اسرائیل از روی خشم در حال کشتن مردم بیگناه است بدون اینکه بتواند عملاً کاری علیه محور مقاومت فلسطینی پیش ببرد. حمله زمینی به یکی از متراکمترین نقاط جهان با 2.5میلیوننفر جمعیت شهروندان عادی، کار بسیار دشواری است که معلوم نیست نتایج آنچه خواهد بود. دولتمردان اسرائیلی شاید به پشتوانه سلاحهای غربی و آمریکایی از روی احساسات برترپنداری درصدد برآیند گزینه حمله نظامی را انتخاب کنند اما این واقعیت را نمیتوان پنهان کرد که چنین جنگی جنگ چریکی و پارتیزانی خواهد بود و نبردهای اینچنینی عموماً طولانی، پیچیده و پرتلفات و بینتیجه خواهند شد. این واقعیتیست که مقامات اسرائیلی که تجربه جنگ داشتهاند، مثل بنیامین نتانیاهو؛ نخستوزیر اسرائیل بهخوبی درک میکند اما عناصر تندروی کابینه او که بسیاری از آنها تجربه مبارزه میدانی نداشتهاند، نمیتوانند آن را درک کنند. نکته دیگری که باید در اینجا به آن اشاره کرد، حمایت جهانی است. نتانیاهو با همه تندرویهایش ازآنجاکه خود دیپلمات بوده و سابقه طولانی اجرایی داشته است خوب میداند بدون حمایت قدرتمند خارجی بههیچوجه نمیتواند کاری از پیش ببرد، درحالیکه اعضای تندروی کابینه او این واقعیت را درک نمیکنند و گمان میکنند میتوانند جامعه غربی را در عمل انجامشده قرار دهند و آنها را به حمایت از خود وادار کنند. آنها هنوز روی احساسات موهوم وجدان دردی غربیها در بعد از جنگ جهانی دوم حساب میکنند. درحالیکه اگرچه تاکنون غربیها بهطور لفظی از اسرائیل حمایت کردهاند و حتی امریکا و برخی کشورهای اروپایی ازجمله آلمان و فرانسه و انگلیس و بلژیک برای ارتش اسرائیل مهمات فرستادهاند اما هنوز اعلام نکردهاند که از جنگ زمینی اسرائیل در غزه حمایت میکنند و برای آن کنار اسرائیل میایستند، بلکه برخلاف آن، هم فرانسه و هم ایالاتمتحده امریکا، تأکیددارند که باید روی گزینههای دیگر فکر کرد و گزینه یورش زمینی نمیتواند گزینه مطلوبی باشد. امانوئل مکرون، رئیسجمهوری فرانسه حتی از ورود ائتلاف بینالمللی مبارزه با داعش به فرماندهی امریکا صحبت کرده که بهنظر میرسد بیشتر تقلایی برای راضی کردن اسرائیل است و رفع مسئولیت از اروپا تا خود را درگیر این جنگ نکند؛ چراکه اروپا تمایلی ندارد به نبردی دیگر وارد شود درحالیکه نبرد حلنشده اوکراین به قوت خود باقی است. عدم استقبال از پیشنهاد رئیسجمهوری فرانسه نزد غربیها شاهدی بر این ادعاست. اروپا عموماً تاب ورود به هیچ جنگی را ندارد و طی دهههای اخیر نیز اگر تنهایی به نبردی واردشده ناکام از آن خارج شده است؛ تحولات آفریقا در مبارزه با داعش در مالی و نیجریه و قبل از آن جنگ لیبی برای سرنگونی معمر قذافی که فرانسه و انگلیس خود را جلو انداخته بودند، اما درنهایت امریکا را وارد میدان کردند و خود عقب نشستند، شاهدی بر این ادعاست. حتی در کودتاهای اخیر کشورهای آفریقایی، اروپاییها حاضر نشدند هزینه دهند و قبول شکست و خالی کردن صحنه را انتخاب کردند. وانگهی اروپا از اینکه توجهها از اوکراین به خاورمیانه معطوف شود بهشدت نگران است و برای همین احساس میکند امنیتش در معرض خطر قرار میگیرد. ایالاتمتحده نیز نمیخواهد با ورود به جنگ اسرائیل، هم پتانسیل رویاروییاش با چین تضعیف شود و هم از کمک به اوکراین در جنگ با روسیه ناتوان شود و هم از تفاهم احتمالی با ایران در منطقه بازبماند برای همین علیرغم ارسال سلاح و ناو بهسوی اسرائیل همچنان هرگونه آغاز نبرد زمینی در غزه را نابههنگام و پرهزینه میبیند، بهویژه که افکار عمومی غرب تحتتأثیر بمبارانهای کور اسرائیل علیه غزه بهشدت علیه این رژیم واکنش نشان داده است و این موضوع میتواند برای امریکا در انتخابات پیش رو که حدود یک سال دیگر برگزار میشود، گران تمام شود. مسائل اقتصادی نیز مطرح است، درحالیکه غرب تازه دارد با تبعات اقتصادی جنگ اوکراین خو میگیرد، آغاز جنگی جدید در خاورمیانه میتواند بیثباتی اقتصادی را در سطح جهانی دامن بزند. بهویژه در موضوع انرژی که زمستان نیز درراه است. مسئله اقتصادی میتواند برای دولت بایدن که خود را برای ورود به انتخابات آماده میکند نیز هزینهساز شود. در این میان البته کشورهایی هستند که تمایل دارند جنگ در غزه سر بگیرد؛ یکی از آنها قطعاً روسیه است که از این جنگ میتواند فرصت خلق کند و هم در جبهه اوکراین گشایشهایی را رقم بزند و هم در چانهزنیهایش با غرب برای تحمیل خواستههایش بر آن، برگههای تازهای را در خاورمیانه جستوجو کند و البته در معنای دیگر، چین نیز بیمیل نیست غرب را در زمین خاورمیانه سرگرم کند. از لابهلای حرفهای رجب طیب اردوغان، رئیسجمهوری ترکیه که در ابتدا رجزخوانی علیه اسرائیل از آنها برداشت میشود، میتوان دریافت که او نیز به فکر دوختن نمدی برای خود در غزه است، با این تصور که چهبسا روزی که صحبت از آتشبس شد و استقرار نیروهای حافظ صلح، همانند قفقاز در غزه نیز نیروهای ترکیه حضور یابند. شاید اظهارات اردوغان که ترکها را بهیاد قلمرو عثمانی که تا غزه گسترشیافته بود، انداخت درهمینراستا باشد؛ و البته برای ایران نیز میتواند یک فرصتی برای به دام انداختن اسرائیل و متحدان غربیاش ازجمله امریکا باشد تا همانطور که از اشغال امریکا در عراق و افغانستان بهرههای بسیار برد و امتیاز گرفت در اینجا نیز فرصتی مشابه بیابد؛ بنابراین میتوان گفت که طرفهای بسیاری هستند که از جنگ اسرائیل در غزه گریزانند، اما عوامل بسیاری هستند که در آن دخیلاند و درعینحال به آن نیمنگاهی بهعنوان فرصت مینگرند. در اینجا شاید همه به سمتی کشیده شوند که اگرچه از جنگ اکراه دارند؛ اما فضایی بهوجود آید که برای به ورود به آن ناگزیر باشند. اگر جنگ دربگیرد قطعاً امریکا مجبور است حمایت همهجانبه خود را از اسرائیل اعمال کند. دولت جو بایدن میداند که لابی یهودیها اگر در صورت وقوع جنگ کنار اسرائیل نیاید، چه نقشههای شومی را در آینده برای او خواهد کشید؛ و احتمالاً بههمیندلیل است که به عراقیها پیام میدهد که از جنگ اسرائیل در غزه دوری کنند که اگر خود وارد شود سخت واکنش نشان خواهد داد. شاید بتوان گفت جو بایدن خود را در موقعیت سخت چمبرلن میبیند که تلاش میکرد جنگ جهانی دوم رقم نخورد اما درنهایت رقم خورد و او بازنده شد و انگلیس ناچار شد وارد جنگ شود. بهویژه که قبل از همه، این اسرائیل است که در چارچوب سیاست افراطی خود اصرار دارد امریکا به جنگی تمامعیار در منطقه برای رویارویی نهایی با ایران وارد شود. در اینجا رویداد بد سیاسی که افق سیاسی خاورمیانه را تیره کرده، تلاقی تندروهای اسرائیلی با تندروهای آمریکایی و رسیدن به یک مخرج مشترک است که میتواند دولت امریکا را وادار کند حتی اگر به تصمیمهای سخت تن ندهد مجبور شود باسیاستهای غیرمنطقی اسرائیل همراه شود. اسرائیل بهعنوان طرف زخمخوردهای که غرورش بهشدت شکسته شده، تلاش میکند هزینه این شکست را با طرفهای دیگر تقسیم کند که بیشک نزدیکترین آنها امریکا و متحدان اروپاییاش هستند. در این میان اروپا در یک مکش درونی گرفتار است که مشکلات بیرونی هرروز دردسر تازهای برایش میآفریند. این مسئله سبب شده است تا اروپاییها در یک نوع سردرگمی و اصطلاحاً آچمز سیاسی خود را گرفتار ببینند. ورود زمینی اسرائیل به غزه و احتمال ورود دیگر بازیگران به این جنگ آیندهای مبهم، پردردسر و سخت را رقم خواهد زد. نه نتانیاهو و نه هیچکس دیگر نمیتواند هیچ جریان ریشهداری را در منطقه برکند. ریشه گروههایی مانند حماس در میان نوجوانان داغدیدهای است که وقتی بزرگ میشوند برای انتقام از متجاوز به جمع گروههای مقاومت میپیوندند. اگر جنگ اسرائیل در غزه بیش از یکزمان معقول به طول انجامد، مشکل بزرگ دیگری را نیز بهوجود خواهد آورد و آن ورود شرکتهای اسلحهسازی بهویژه در امریکا به این جنگ است که با هیچ دین و آیینی جز جنگ آشنایی ندارند، اگر پای آنها به جنگ باز شود قطعا برای فروش بیشتر خود نقشه تطویل شدن جنگ را خواهند کشید تا سود بیشتری به جیب بزنند.
سید علی موسوی خلخالی؛
دیپلماسی ایرانی