کد خبر:
406524
| تاریخ مخابره:
1404 دوشنبه 5 آبان -
13:18
سخن مدیرمسئول
کمبود کتابهای درسی در مدارس
کاغذ و گرانی آن رفتهرفته میرود تا پاشنههای آموزش را در مدارس سست و تهی کند و با ادامه آن، به فرهنگ آینده کشور لطمه جدی میزند که عوارض آن در 10سال آینده متجلی میشود. ایندرحالیستکه حتی جنگ هم در کشورهای مترقی نمیتواند به تعطیلی آموزش منتهی شود و این کمبود و نقصان حتی در جنگهای جهانی اول و دوم هم که به بسیاری از کشورها از بام تا شام توسط هواپیماهایی جنگی در حال تحمل بمباران مداوم بودند، باوجود بمباران، قطع آب و برق و تاریکی هم مانع تعلیموتربیت نشد و در تونلها و ساختمانهای زیرزمینی و گذرگاههای زمینی هم هرگز کلاس و درس تعطیل نشد و چنین بود که درمقایسهبا جهان سوم، فاصله مدنیت و باسوادی کشورهای درگیر جنگ همچنان حفظ شد و لذا دنیا به کشورهایی همچون پیشرفته یا توسعهیافته، توسعهنیافته و عقبمانده تقسیم شدند؛ اما چرا باید در کشور ما هنوز بسیاری از دانش آموزان مدارس، پارهای از عنوانهای درسی را نداشته باشند. علت چیست؟ اگر بپذیریم که تحریمهای جهانی باعث شده که گرانی و کمبود کاغذ موجب آموزش ضعیفتر شده باشد، اما آیا بهراستی باید چنین میشد؟ بهیقین پاسخ منفیست؛ چراکه اگر ازنظر ارزی در موقعیتی قرارگرفتهایم که قادر نیستیم کاغذ موردنیاز را از خارج وارد کنیم که کاغذ درحالحاضر درمقایسهبا دوسالپیش که ناشرین با ارز 5200تومانی کاغذ خریداری میکردند و امسال بهعلت اینکه کاغذ مشمول ارز دولتی نیست و هماکنون کاغذ خارجی 17برابر دوسالپیش شده و به کیلویی 90هزارتومان افزایش قیمت گرفته است، بهیقین به دانش و علم آینده نسل فعلی زیان میرساند. آیا نمیتوانستیم ازطریق تقویت کارخانههای داخلی احتیاجات آموزشی وزارت آموزشوپرورش را تأمین کنیم؟ بهیقین پاسخ مثبت است؛ زیرا دو کارخانه کاغذسازی پارس و صنایع چوبوکاغذ مازندران، باکمی توجه و دلسوزی صاحبان یا مسئولین این دو کارخانه میشد، با افزایش تولید نهتنها احتیاجات کتابهای درسی مدارس را تأمین کند؛ بلکه با تولید کاغذ روزنامه هم میتوانست مطبوعات را سیراب کند تا مطبوعات و ناشرین اینروزها به نفسنفس نیفتند. ایجادکنندگان این وضعیت مدیرانی هستند که ازسوی مسئولین ردهبالا بر این صنایع گمارده میشوند و یکی هم نیست بگوید که این مدیران منتخب آیا کوچکترین اطلاعی از تولیدات این کارخانهها دارند یا نه؟ و اصولاً تحصیلات علمی این مدیران خلقالساعه در چه پایهایست؟ آیا آنان اطلاعی از فراوردههای سلولزی دارند؟ و چون پاسخ همه این سؤالات منفیست و مسئولین این صنایع هیچ اطلاعی از کاغذ ندارند، چنین کارخانههایی مدتهاست که ضرر و زیان بالایی دارند و بعضاً نمیتوانند حقوق کارگران و کارکنان این کارخانهها را بهموقع بدهند و حتی قادر نیستند که مالیات و عوارض متعلقه را پرداخت کنند؛ درنتیجه باوجود تعهداتی که کارخانه صنایع چوبباز مازندران به آموزشوپرورش داده است، قادر نبوده وفای به عهد کند و لذا در مدارس بعضی از عنوانهای درسی بهاندازه نیاز توزیع نشده است. وقتی به تولیدات این دو کارخانه دقت کنیم، اغلب بهجای کاغذ تحریر و روزنامه که فایده کمی برای کارخانه دارد، تولیداتی همچون گرافت و غیره که بازدهی و سود حاصله از فروش آن بیشتر از روزنامه و تحریر است را تولید کرده و به بازار و کارتونسازان میدهند؛ اما و متأسفانه، آموزشوپرورش را به هیچ میانگارند و برای تحویل بهموقع، خلف وعده میکنند.کاغذ و گرانی آن رفتهرفته میرود تا پاشنههای آموزش را در مدارس سست و تهی کند و با ادامه آن، به فرهنگ آینده کشور لطمه جدی میزند که عوارض آن در 10سال آینده متجلی میشود. ایندرحالیستکه حتی جنگ هم در کشورهای مترقی نمیتواند به تعطیلی آموزش منتهی شود و این کمبود و نقصان حتی در جنگهای جهانی اول و دوم هم که به بسیاری از کشورها از بام تا شام توسط هواپیماهایی جنگی در حال تحمل بمباران مداوم بودند، باوجود بمباران، قطع آب و برق و تاریکی هم مانع تعلیموتربیت نشد و در تونلها و ساختمانهای زیرزمینی و گذرگاههای زمینی هم هرگز کلاس و درس تعطیل نشد و چنین بود که درمقایسهبا جهان سوم، فاصله مدنیت و باسوادی کشورهای درگیر جنگ همچنان حفظ شد و لذا دنیا به کشورهایی همچون پیشرفته یا توسعهیافته، توسعهنیافته و عقبمانده تقسیم شدند؛ اما چرا باید در کشور ما هنوز بسیاری از دانش آموزان مدارس، پارهای از عنوانهای درسی را نداشته باشند. علت چیست؟ اگر بپذیریم که تحریمهای جهانی باعث شده که گرانی و کمبود کاغذ موجب آموزش ضعیفتر شده باشد، اما آیا بهراستی باید چنین میشد؟ بهیقین پاسخ منفیست؛ چراکه اگر ازنظر ارزی در موقعیتی قرارگرفتهایم که قادر نیستیم کاغذ موردنیاز را از خارج وارد کنیم که کاغذ درحالحاضر درمقایسهبا دوسالپیش که ناشرین با ارز 5200تومانی کاغذ خریداری میکردند و امسال بهعلت اینکه کاغذ مشمول ارز دولتی نیست و هماکنون کاغذ خارجی 17برابر دوسالپیش شده و به کیلویی 90هزارتومان افزایش قیمت گرفته است، بهیقین به دانش و علم آینده نسل فعلی زیان میرساند. آیا نمیتوانستیم ازطریق تقویت کارخانههای داخلی احتیاجات آموزشی وزارت آموزشوپرورش را تأمین کنیم؟ بهیقین پاسخ مثبت است؛ زیرا دو کارخانه کاغذسازی پارس و صنایع چوبوکاغذ مازندران، باکمی توجه و دلسوزی صاحبان یا مسئولین این دو کارخانه میشد، با افزایش تولید نهتنها احتیاجات کتابهای درسی مدارس را تأمین کند؛ بلکه با تولید کاغذ روزنامه هم میتوانست مطبوعات را سیراب کند تا مطبوعات و ناشرین اینروزها به نفسنفس نیفتند. ایجادکنندگان این وضعیت مدیرانی هستند که ازسوی مسئولین ردهبالا بر این صنایع گمارده میشوند و یکی هم نیست بگوید که این مدیران منتخب آیا کوچکترین اطلاعی از تولیدات این کارخانهها دارند یا نه؟ و اصولاً تحصیلات علمی این مدیران خلقالساعه در چه پایهایست؟ آیا آنان اطلاعی از فراوردههای سلولزی دارند؟ و چون پاسخ همه این سؤالات منفیست و مسئولین این صنایع هیچ اطلاعی از کاغذ ندارند، چنین کارخانههایی مدتهاست که ضرر و زیان بالایی دارند و بعضاً نمیتوانند حقوق کارگران و کارکنان این کارخانهها را بهموقع بدهند و حتی قادر نیستند که مالیات و عوارض متعلقه را پرداخت کنند؛ درنتیجه باوجود تعهداتی که کارخانه صنایع چوبباز مازندران به آموزشوپرورش داده است، قادر نبوده وفای به عهد کند و لذا در مدارس بعضی از عنوانهای درسی بهاندازه نیاز توزیع نشده است. وقتی به تولیدات این دو کارخانه دقت کنیم، اغلب بهجای کاغذ تحریر و روزنامه که فایده کمی برای کارخانه دارد، تولیداتی همچون گرافت و غیره که بازدهی و سود حاصله از فروش آن بیشتر از روزنامه و تحریر است را تولید کرده و به بازار و کارتونسازان میدهند؛ اما و متأسفانه، آموزشوپرورش را به هیچ میانگارند و برای تحویل بهموقع، خلف وعده میکنند.