امین کردبچه چنگی
«آزاده حسینجانی»؛ هنرمند و گالریگردان، در حاشیه نمایشگاه «راه هنرمند» از مسیر شخصیاش در نگارگری، تجربه گالریگردانی و پیوند میان هنر و رشد درونی سخن گفت. او معتقد است که هنر، همچون گیاه، حتی درمواجههبا ناملایمات نیز ناگزیر از بالندگیست. سومیندوره از نمایشگاه گروهی «راه هنرمند» با تمرکز بر هنرهای تجسمی و صنایعدستی، ۹ آبان ۱۴۰۴ در «نگارخانه کهفی» افتتاح شد. اینرویداد با گالریگردانی «آزاده حسینجانی» و حضور بیش از 30 هنرمند، با هدف نمایش آثار هنرمندان جوان و باتجربه و ایجاد بستری برای تعامل میان مخاطبان و خالقان آثار برگزار شد. درکنارآن، ورکشاپی باعنوان «رهانویسی» بهقلم «وحید نجفی» نیز برگزار شد که فرصتی برای تجربهورزی و گفتوگو پیرامون نوشتار خلاق فراهم آورد. نمایشگاه تا ۱۴ آبان، برقرار بود.
لزوم عبور از چهارچوبهای فکری
«آزاده حسینجانی» بااشارهبهاینکه از کودکی با قلم بزرگ شده و نقاشی را تجربه کرده است، گفت: «طراحی سریع فیگوراتیو و تمامی سبکهای نقاشی را کار کردهام و بیش از 20سال است نگارگری، نقاشی ایرانی و خوشنویسی روی چرم را انجام میدهم». وی بابیاناینکه بومهای چرمی را خودش میسازد و روی آنها نقاشی ایرانی اجرا میکند، افزود: «اینسبک را بهروش خودم انجام میدهم؛ با چرم، بوم درست میکنم و روی بوم دستساز خودم نقاشی ایرانی و خوشنویسی را اجرا میکنم». وی بااشارهبهاینکه ابتدا از آثار استاد فرشچیان مشق میکرده، افزود: «بهمرور، سبک کارم تغییر کرد و بهشیوهای رسید که اکنون آموزش میدهم. در کارم بدعتهایی داشتهام؛ مثل استفاده از طلا و نقره مایع بدون چسب روی چرم، قلمگیری و طراحی نقاشی ایرانی بهسبک خودم». وی باتأکیدبراینکه هنر باید از مرزهای قراردادی عبور کند، خاطرنشان کرد: «درکل، علاقه دارم که خلاقیت داشته باشم در کارهایم و عقیدهام ایناستکه هنر، ریشه در خلاقیت دارد و نامحدود است. باید چهارچوبهای فکری دررابطهبا هنر را شکست و هر هنرمند میتواند سبک و شیوه خود را در کارش داشته باشد. درواقع، امضای هنریاش در دل کارش نهفته باشد».
تجهیز هنرمند به مهارتهای مکمل و تفکر میانرشتهای
«حسینجانی» بااشارهبهاینکه هنر نمیتواند از دیگر دانشها جدا باشد، گفت: «برگزاری نمایشگاه هم برایم با تحقیقات و مطالعات میانرشتهای همراه است. هیچ علمی بهصورت کاملاً مجزا از علم دیگر قرار نمیگیرد؛ نمیشود تکبعدی بود». وی بابیاناینکه هنرمند باید به مهارتهای مکمل مجهز باشد، افزود: «وقتی کار هنر میکنی، باید مدیریت زمان و کارت را برعهده داشته باشی. باید تاحدودی روانشناسی را متوجه شوی، باید با علم رفتار انسانی و حتی علم گویای اشیای اطرافت اطلاعات کسب کرده باشی؛ حتی باید علم اقتصاد را بلد باشی». وی باتأکیدبراینکه هنر نمیتواند در انزوا باقی بماند، تصریح کرد: «نمیتوان گفت که من یک هنرمندم و ترجیح میدهم صرفاً در یک گوشه باشم و فقط به هنرم بپردازم. ما انسانیم و همانطورکه باید درونگرا باشیم، باید اجتماعی باشیم. ما جزئی از کل هستیم». وی بااشارهبهاینکه رشد هنری نیازمند تعامل است، ادامه داد: «برای ادامه هر راهی در هر رشتهای؛ مخصوصاً هنر که شامل تمام رشتهها میشود، باید درایت، رشد فردی، رشد اجتماعی و حتی رشد اقتصادی داشته باشیم. هنرمند باید بتواند کارش و هدف درونیاش را بهدرستی به ظهور برساند». وی بابیاناینکه تعادل میان خلوت و حضور اجتماعی ضروریست، افزود: «هنرمند باید بتواند صدای قلمش را بهدرستی به گوش مخاطب برساند. نمیتوان گفت هنرمندم و صرفاً به درونگرایی خودم میپردازم. باید که تعادل انسانی باشد؛ این از علم روانشناسی انسانی و حتی عرفان نشئت میگیرد».
رشد گریزناپذیر هنری؛ همچون گیاه
«حسینجانی» بااشارهبهاینکه رشد هنرمند، از خلوت آغاز میشود؛ اما نمیتواند در آن باقی بماند، افزود: «وقتی شکوه و رشد روحی اتفاق افتاد، همچون گیاه که سر از خاک برمیآورد، دیگر نمیتواند خودش را مخفی کند». وی بابیاناینکه روند رشد هنری قابلتوقف نیست، افزود: «زمانیکه بذر در دل خاک تلاش میکند تا پوستهاش را بشکافد و بیرون بیاید، نمیتوان جلوی اینروند را گرفت. وقتی سر از خاک برآورد، چه بخواهد چه نخواهد دیده میشود؛ نمیتواند بگوید میخواهد در دل خاک بماند!» وی گفت: «در مسیر رشد، حتی اگر هدفت دیدهشدن نباشد، دیده میشوی. درآنلحظه نمیتوانی به دل خاک برگردی. اگر دانهای رشد کرد و بهسمت نور حرکت کرد، دیگر نمیتواند بهحالت قبلیاش برگردد. اگر بخواهد چنین کند، به گیاهی فرسوده و پژمرده تبدیل میشود». وی بااشارهبهاینکه هنر همچون گیاه در مسیر نور بالندگی را تجربه میکند، گفت: «ممکن است با ناملایمات روبهرو شود؛ باد، طوفان، گردباد، سنگهایی که کودکان به درخت میزنند؛ و خراشهایی که ناآگاهان بر تنهاش مینویسند؛ اما بازهم باید رشد کند».
قدرت ذات معنوی هنر در زیروروکردن انسان
«حسینجانی» بابیاناینکه درختی که بالنده و زیباست و کسی دوست دارد برگ آنرا بکند و یادگاری نگه دارد، افزود: «حتی وقتی گلها و شکوفههایش را پرپر میکنند؛ حتی زمانیکه میوههایش را میچینند، باز چارهای جز رشد ندارد. فقط مقاومتر میشود. تازمانیکه نگاهش به نور باشد، ناامید نشود و به آسودگی گذشته فکر نکند، سبز و بالنده خواهد ماند. اگر درخت، اسیر تفکرات خستگی شود و تحمل ناملایمات را نداشته باشد، در تندبادهای پاییزی برگهایش زرد میشود و میریزد». وی بااشارهبهاینکه تفاوت سَرو با دیگر درختان، در امیدواریاش است، افزود: «سرو هیچوقت امیدش را از دست نمیدهد و فقط به نور، سرسبزی، بالندگی و استواری فکر میکند. ناراحت نیست سایهاش بر سر گنجشک یا کودکی افتاده که لحظهای قبل، برگهایش را کَنده!» وی باتأکیدبراینکه هنر میتواند انسان را از درون دگرگون کند، گفت: «هنر بهدلیل ذات بالنده، عمیق و فلسفیاش میتواند انسان را از درون زیرورو کند و به رشد و بالندگی برساند؛ بهشرطآنکه هنرمند در ناملایمات و طوفانهای دنیای هنر خسته نشود و ادامه دهد».
گالریگردانی؛ از خلوت هنری تا تعامل اجتماعی
«حسینجانی» بابیاناینکه گالریگردانی هدف اولیهاش نبوده، گفت: «هنر همیشه در زندگیام بوده؛ اما موانع زیادی داشتم و مدتها بهصورت منقطع کار میکردم. هنر برایم بیشتر جنبه تفنن داشت؛ تازمانیکه وارد دنیای هنر شدم». وی بااشارهبهاینکه ورودش به فضای نمایشگاهی، ناخواسته بوده، گفت: «دعوت شدم به نمایشگاهی و دو اثرم بهنمایش درآمد. استقبال بینظیر بازدیدکنندگان برایم باورنکردنی بود. در اولین نمایشگاهی که شرکت کردم، بانویی با مدرک کارشناسی ارشد پژوهش هنر ازطریق پیجم تماس گرفت. کارم را بررسی و از من دعوت کرد در نمایشگاه هنرهای تجسمی شرکت کنم. وقتی پرسیدم: آیا واقعاً کارم در سطح نمایشگاه هست؟ تعجب کرد و گفت: خیلیبالاتر ازاینسطح است! وی فکر میکرد که من کارشناسی ارشد یا دکترای نگارگری دارم. همان نمایشگاه برایم نقطهعطفی شد. مدیر گالری کارهایم را دید و از من دعوت کرد نمایشگاه انفرادی برگزار کنم. ازآنپس، در نمایشگاههای مختلف شرکت کردم و حتی آثارم برای دبی و مسقط عمان برگزیده شد». وی بااشارهبهاینکه گالریگردانی را بهدرخواست دیگران آغاز کرده، افزود: «چندنفر از من پرسیدند چرا نمایشگاه برگزار نمیکنم؟ درابتدا علاقهای نداشتم؛ چون در خلوت خودم، با هنر زندگی میکردم و نمیخواستم آن خلوت، اجتماعی شود. گالریگردانی، خلوت هنری ندارد. کاملاً وارد فضای اجتماعی میشوی و مراودات زیادی دارد. البته اگر بتوانی کاری برای دیگر هنرمندان انجام دهی، رضایتبخش است». وی بابیاناینکه اولین تجربه گالریگردانیاش با هدف حمایت از هنرمندان تازهکار شکل گرفت، گفت: «شش یا هفتسالپیش، تصمیم گرفتم بهجای برگزاری نمایشگاه انفرادی دوم، وقت و هزینهام را صرف برگزاری نمایشگاهی برای هنرمندان پیجم کنم؛ کسانیکه تاآنزمان در هیچ نمایشگاهی شرکت نکرده بودند. نمایشگاه را با نام حس پروانگی برگزار کردم؛ نمایشگاهی کاملاً معنوی که اولین تجربه گالریگردانی من بود و از همانجا مسیر تازهای در زندگی هنریام آغاز شد».