آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
سبزشویی؛ انهدام طبیعت با نقاب ریا!
کد خبر: 343781 | تاریخ مخابره: ۱۴۰۲ دوشنبه ۳ مهر - 17:42

سبزشویی؛ انهدام طبیعت با نقاب ریا!

«محیط‌زیست‌گرایی» (Environmentalism) یک فلسفه، ایدئولوژی و جنبش اجتماعی گسترده در‌مورد حمایت از طبیعت، زندگی، زیستگاه‌ها و محیط اطراف است. «محیط‌زیست‌گرایی»، عمدتاً بر جنبه‌های زیست‌محیطی و مرتبط با منابع‌طبیعی و «سیاست سبز» متمرکز است؛ اما «اکولوژی‌گرایی» نوعی از ایدئولوژی‌ست که «بوم‌شناسی اجتماعی» و «محیط‌زیست‌گرایی» را ترکیب می‌کند و این دوم مفهوم به‌رغم بعضی هم‌پوشانی‌ها؛ یکی نیستند. «محیط‌زیست‌گرایی» از حفظ، احیا و بهبودِ محیط طبیعی و عناصر یا فرآیندهای حیاتیِ سیستم زمین مانند آب‌و‌هوا حمایت می‌کند و می‌توانیم از آن به‌عنوان جنبشی برای کنترل آلودگی یا حفاظت از تنوع گیاهی و جانوری یاد کنیم؛ ازاین‌رو، مفاهیمِ «اخلاق سرزمین»، «اخلاق زیست‌محیطی»، «تنوع زیستی»، «بوم‌شناسی» و «فرضیه طبیعت‌بارگی» غالباً دراین‌فلسفه به‌چشم می‌خورند. در‌اصل، «محیط‌زیست‌گرایی» تلاشی‌ست برای ایجاد تعادل در روابط بین انسان‌ها و سیستم‌های طبیعی مختلف که به آن‌ها وابسته هستند؛ به‌گونه‌ای‌که به همه اجزای آن، درجه مناسبی از پایداری اعطا شود. اقدامات و نتایج دقیق این تعادل، بحث‌برانگیز است و راه‌های مختلفی برای بیان نگرانی‌های زیست‌محیطی در عمل وجود دارد. «محیط‌زیست‌گرایی» و نگرانی‌های زیست‌محیطی، اغلب با رنگ «سبز» نشان داده می‌شوند؛ اما این ارتباط، توسط صنایع بازاریابی چنان دچار انحراف شده که امروزه به‌مثابه تاکتیکی مزورانه به‌نامِ «سبزشویی» از آن یاد می‌شود: واژه‌ای که به دوروییِ انسان‌هایِ به‌ظاهر دوستدار محیط‌زیست اشاره دارد؛ به‌این‌صورت‌که با ادعایِ «حمایت از محیط‌زیست»، به محیط‌زیست و به جامعه انسانی صدمه می‌زنند. برای اثبات «سبزشویی»، اغلب به‌این‌موضوع استناد می‌شود که بیش‌از‌آنکه واقعاً در مسیر دوستی با محیط‌زیست فعالیت کنند، برای «سبز‌بودن» تبلیغ و هزینه می‌کنند! Greenwashing (کلمه‌ای‌ ترکیبی که از Whitewash الگوبرداری شده است) که «درخشش سبز» نیز نامیده می‌شود، شکلی از تبلیغات یا چرخش بازاریابی‌ست که در آن، «روابط‌عمومی سبز» و «بازاریابی سبز» به‌طور فریبنده‌ای برای متقاعد‌کردن مردم به‌این‌موضوع استفاده می‌شوند که محصولات، اهداف و سیاست‌ها «سازگار‌با‌محیط‌زیست» هستند. شرکت‌هایی که عمداً استراتژی‌های ارتباطی «سبزشویی» را در‌پیش می‌گیرند، اغلب این‌را به‌منظورِ فاصله‌گرفتن از نقص‌های خود یا تأمین‌کنندگانشان درزمینه حفظ طبیعت، انجام می دهند. نمونه‌ای از «سبزشویی» زمانی رخ می‌دهد که یک سازمان به‌میزان قابل‌توجهی منابع بیشتری را صرف تبلیغات «سبز» نسبت به شیوه‌های سازگار‌با‌محیط‌زیست می‌کند. ساده‌اینکه: به‌جای انجام کارها و اتخاذ روش‌هایی به‌جهتِ کاهش آسیب به محیط‌زیست، تنها به انجام شوهای تبلیغاتی و شعاری دست می‌زند. «سبزشویی» می‌تواند از تغییر نام یا برچسب یک محصول برای تداعی طبیعت‌گرایی (مثلاً روی محصولیِ حاوی مواد شیمیاییِ مضر) تا ایجاد کمپین‌های چند‌میلیون‌دلاری که شرکت‌های انرژی آلاینده را دوستدار طبیعت و محیط‌زیست نشان ‌دهند، متغیر باشد. به‌عبارتی، مسیری فریبنده و انحرافی برای پوشش رفتارها، برنامه‌ها و سیاست‌های مخربِ یک اداره، کارخانه، شرکت و ... است.

نگرانی برای «حفاظت از محیط‌زیست» در‌طول‌تاریخ به‌اشکالِ مختلف در نقاط مختلف جهان تکرار شده است. اولین ایده‌های «حفاظت از محیط‌زیست» را می‌توان در «جینیسم» یافت؛ ‌آیینی از هند باستان که توسط «مهاویرا» در قرن 6 قبل‌از‌میلاد احیا شد. دیدگاهی که این آیین ارائه می‌دهد، از بسیاری جهات، با ارزش‌های اصلی مرتبط با فعالیت‌های زیست‌محیطی سازگار است؛ نظیرِ «حفاظت از زندگی با خشونت پرهیز از خشونت»؛ که می‌تواند یک اخلاق زیست‌محیطیِ توانمند برای حفاظت جهانی از محیط‌زیست را تشکیل دهد. آموزه‌های «مهاویرا» در‌مورد همزیستی بین همه موجودات زنده و نیز پنج عنصرِ «زمین، آب، هوا، آتش و فضا»، هسته اصلی تفکر محیطی امروزی‌ست. در خاورمیانه، «خلیفه ابوبکر» در 630 پس‌از‌میلاد به ارتش خود دستور داد که «به درختان آسیبی نرسانید و آن‌ها را با آتش بسوزانید» و «هیچ‌یک‌از رمه دشمنان را نکشید؛ مگر برای غذایتان». رساله‌های پزشکی متعدد عربی طیِ قرون 9 تا 13 به محیط‌زیست‌گرایی و علوم زیست‌محیطی؛ از‌جمله موضوع «آلودگی» می‌پردازد. نویسندگان این‌ رساله‌ها عبارت‌اند از «ابویوسف کندی»، «قسطا بن لوقا بعلبکی»، «محمد بن زکریای رازی»، «ابن جزار»، «ابوسهل مسیحی گرگانی»، «ابن سینا»، «علی بن رضوان»، «ابن القف»، «ابن نفیس»، «عبداللطیف البغدادی» و «اسحاق بن سلیمان». در آثار آن‌ها تعدادی از موضوعات مرتبط با انواعِ آلودگیِ هوا، آب، خاک؛ و سوء‌استفاده از زباله‌های جامد شهری، پوشش داده شده است. آن‌ها شامل ارزیابی‌هایی از تأثیرات زیست‌محیطی مناطق خاص نیز بودند. «پادشاه ادوارد یکم» (انگلستان) نیز به‌عنوان یکی از اولین اروپاییانِ‌ شناخته‌شده دراین‌‌زمینه، سوزاندن و فروش «زغال‌سنگ دریایی» را در سال 1272 طیِ اعلامیه‌ای در «لندن» ممنوع کرد؛ زیرا دود آن، به آزاردهنده‌ای رایج در تمامِ شهر تبدیل شده بود. خاستگاه جنبش زیست‌محیطی در‌واکنش‌به «افزایش سطوح آلودگی دود در جَو» طیِ «انقلاب صنعتی» بود. پیدایش کارخانه‌های بزرگ و رشد بی‌سابقه مصرف زغال‌سنگ، منجر به سطح بی‌سابقه‌ای از آلودگی هوا در مراکز صنعتی شد. پس از 1900، حجم زیادی از تخلیه‌های شیمیاییِ صنعتی، به بارِ فزاینده زباله‌های انسانی تصفیه‌نشده، اضافه شد. اولین «قوانین زیست‌محیطی» در مقیاس بزرگ و مدرن، در قالب Alkali Act 1863 (قوانین قلیایی 1863) در «بریتانیا» تصویب شد؛ آن‌هم برای تنظیم سطح یک آلاینده هوا به‌نامِ «هیدروکلریک اسید گازی» که ناشی از «فرآیند لوبلاند» (یک فرایند صنعتی اولیه برای تولید کربنات سدیم) بود. پنج بازرس برای مهار این آلودگی تعیین شدند که مسئولیت‌های بازرسیِ ‌آن‌ها ‌تدریجاً گسترش یافت و با «قوانین قلیایی 1958» به اوج رسید؛ قوانینی که تمام صنایع سنگین اصلی را که دود، شن، گرد‌و‌غبار و بخار منتشر می‌کردند، تحت‌نظارت قرار داد. در شهرهای صنعتی، کارشناسان و اصلاح‌طلبان محلی (به‌ویژه پس از سال 1890) در شناساییِ تخریب و آلودگی محیط‌زیست و آغاز جنبش‌های مردمی برای مطالبه‌گری، پیش‌قدم شدند؛ که طبق معمول؛ بیشترین اولویت نیز مربوط به آلودگی آب‌و‌هوا بود. «انجمن کاهش دود زغال‌سنگ» (EPUK) در سال 1898 تشکیل و به یکی از قدیمی‌ترین نهاد‌های غیردولتیِ (NGO) زیست‌محیطی تبدیل شد. هنرمندی به‌نام «ویلیام بلیک ریچموند» که از عواقب دود زغال‌سنگ واهمه داشت، این نهاد را ایجاد کرد. اگرچه قوانین قبلی وجود داشت، «قانون بهداشت عمومی 1875» نیز برای کنترل دود ناشی از احتراق کوره‌ها و حتی شومینه‌های خانگی ارائه شد. تحریم‌هایی علیه کارخانه‌هایی که مقادیر زیادی «دود سیاه» (به‌خاطرِ احتراق نامناسبشان) منتشر می‌کردند، در‌نظر گرفته شد و متعاقباً این قانون، در 1926 با «قانون کاهش دود» گسترش یافت تا سایر آلاینده‌های منتشره نظیرِ دوده، خاکستر و ... را نیز شامل شود. به مقامات محلی نیز اجازه داده شد تا مقررات را صریحاً و باقدرت جاری کنند. در‌طولِ «انقلاب اسپانیا»، مناطق تحت‌کنترل آنارشیست‌ها، چندین اصلاحات زیست‌محیطی را انجام دادند که احتمالاً در‌آن‌زمان بزرگ‌ترین اصلاحات در جهان بودند. «دانیل گورین» (1988-1904؛ محقق و نویسنده پیروِ فلسفه آنارکو کمونیسم) در یکی از آثارش خاطرنشان کرده است که وقتی ارتباطی بین آلودگی هوا و ابتلا به بیماریِ سل کشف شد، CNT (اتحادیه ملی کار) چندین کارخانه فعال در حوزه فلزات را تعطیل کرد. وقوعِ فاجعه «مه‌دودِ بزرگِ» 1952 در «لندن» که تقریباً شهر را به بن‌بست کشاند و طبق گزارش‌ها؛ باعث مرگ بیش از 12هزارنفر شد، «قانون هوای پاک 1956» تصویب شد تا برای اولین‌بار یا آلودگیِ هوا به‌شکلی قانونمند، مقابله شود. مشوق‌های مالی به خانوارها پیشنهاد شد تا آتش‌های زغال‌سنگی را با گزینه‌های مناسب‌تر که مسببِ آلودگی کمتری بودند، جایگزین کنند. اقدامات مکملِ دیگری نیز انجام گرفت تا درادامه، انگیزه خوبی برای «محیط‌زیست‌گرایی مدرن» ایجاد کرده و باعث بازنگری در‌مورد خطرات تخریب محیط‌زیست برای کیفیت زندگی مردم شود. علاقه به محیط‌زیست، یکی از ویژگی‌های «جنبش رمانتیسم» در اوایل قرن 19 بود. یکی از اولین اظهارات مدرن در‌بابِ تفکر در‌مورد پیشرفت صنعتی بشر و تأثیر آن بر محیط‌زیست، توسط جغرافی‌دان، فیلسوف و نویسنده ژاپنی به‌نامِ «تسونسابورو ماکیگوچی» در سال 1903 در نشریه Jinsei Chirigaku (جغرافیای زندگی انسان) ارائه شد. «ویلیام وردزورث» (شاعر بریتانیایی) سفرهای متعددی به «لیک دیستریکت» کرد و نوشت: «این، نوعی دارایی ملی‌ست که هرکس با چشمی برای تماشا و دلی برای لذت‌بردن، حق و منفعتی در آن دارد!» (منظورش آن‌منطقه کوهستانی بود). تلاش‌های سامانمند برای محیط‌زیست اما در اواخر قرن 19 آغاز شد. ماجرا از «جنبش رفاهیِ بریتانیا در دهه 1870» که واکنشی به صنعتی‌شدن، رشد شهرها و بدتر‌شدن آلودگی هوا و آب بود، شکل گرفت. «انجمن حفاظت عوام» (OSS) در سال 1865 ایجاد شد و از حفاظت از روستاها در برابر «تجاوزاتِ صنعتی‌شدن» حمایت کرد. «رابرت هانتر» (وکیل و از بنیان‌گذاران National Trust؛ مؤسسه‌ای برای حفظ منابع‌طبیعی در انگلستان، ولز و ایرلند شمالی) به‌همراهِ «هاردویک راونزلی» (کشیش، شاعر و سیاستمدار)، «اکتاویا هیل» (اصلاح‌طلب اجتماعی) و «جان راسکین» (منتقد هنر انگلیسِ دوران ویکتوریا و متفکر اجتماعی) یک کمپین موفقیت‌آمیز را برای جلوگیری از ساخت راه‌آهن به‌جهتِ حمل تخته‌سنگ از معادن؛ که می‌توانست دره‌های بکرِ «نیولندز» و «انردیل» را ویران کند، رهبری کرد. این موفقیت، منجر به خلقِ «انجمن دفاع ناحیه دریاچه» شد. یک جانورشناس؛ نویسنده و نظریه‌پردازِ روس به‌نامِ «پیتر کروپوتکین» شروع به نوشتن در‌زمینه اکولوژی در اقتصاد، علوم کشاورزی، جنبش حفاظت، رفتارشناسیِ جانوران، برنامه‌ریزی شهری، زمین‌شناسی و زیست‌شناسی کرد. او مشاهده کرد: یخچال‌های «سوئیس» و «سیبری» از ابتدای «انقلاب صنعتی» به‌آرامی در‌حال‌ذوب‌شدن بوده‌اند و او احتمالاً یکی از اولین پیش‌بینی‌کننده‌های تغییرات آب‌و‌هوایی بوده است. همچنین آسیب‌های ناشی از جنگل‌زدایی و شکار بی‌رویه را مشاهده کرد. نوشته‌های او در دهه 1970 تأثیرگذار؛ و الهام‌بخش اصلی جنبشی پایه‌ای برای نظریه بوم‌شناسیِ اجتماعی شد. در سال 1893 «هیل»، «هانتر» و «راونزلی» توافق کردند تا نهادی ملی را برای هماهنگ‌کردن تلاش‌های حفاظت از محیط‌زیست در سراسر کشور ایجاد کنند. این‌گونه بود که National Trust رسماً در سال 1894 افتتاح شد. این نهاد از‌طریق «لایحه اعتماد ملی» در سال 1907، وضعیت قانونی یافت و جایگاه امنی به‌دست آورد. جنبش «بازگشت به طبیعت» (Back-to-Nature) که ایدئال رمانتیک محیط‌گراییِ مدرن را پیش‌بینی می‌کرد، توسط روشنفکرانی همچون «راسکین»، «ویلیام موریس» (هنرمند و فعال سوسیالیست)، «جورج برناردشاو» (نویسنده و اهل مجادله) و «ادوارد کارپنتر» (شاعر و فیلسوف) که همگی مخالف مصرف‌گرایی، آلودگی و ... بودند، حمایت می‌شد. این جنبش، واکنشی بود به شرایط شهری شهرک‌های صنعتی؛ جایی‌که بهداشت افتضاح و سطح آلودگی غیرقابل‌تحمل بود. آن‌ها از «زندگی روستایی» به‌عنوان «مدینه فاضله اسطوره‌ای» دفاع و از بازگشت به آن، حمایت می‌کردند. «راسکین» استدلال کرد که مردم باید به یک «قطعه کوچک از زمین زیبا، آرام و پربار برگردند. موتورِ بخاری روی آن نخواهیم داشت. گل و سبزیِ فراوان خواهیم داشت. کمی موسیقی خواهیم داشت؛ و شعر؛ بچه‌ها یاد می‌گیرند که با آن برقصند و بخوانند!» تلاش‌های عملی نیز در راه‌اندازی مزارع کوچک تعاونی انجام شد و حتی تاحدی سننِ قدیمی روستایی را بازگردانی کردند. این ایده‌ها، الهام‌بخش گروه‌های مختلف زیست‌محیطی در «بریتانیا» شد؛ مانند «انجمن سلطنتی برای حفاظت از پرندگان» (RSPB) که در سال 1889 توسط «امیلی ویلیامسون» (بشردوست) برای حمایت بیشتر از پرندگانِ بومی تأسیس شد. این انجمن، حمایت فزاینده‌ای از طبقه متوسط و حمایت‌هایی از چهره‌های بانفوذِ دیگر (مانند پرنده‌شناسی معروف به‌نامِ پروفسور «آلفرد نیوتن») را جلب کرد. تا سال 1900، حمایت عمومی از نهاد افزایش یافته بود و بیش از 25000 عضو داشت. جنبش‌ مشابهی در «ایالات‌متحده» در اواخر قرن نوزدهم، به‌دلیل نگرانی برای حفاظت از منابع‌طبیعیِ غرب، با افرادی مانند «جان مویِر» (یک گیاه‌شناس و فیلسوف) و «هنری دیوید ثورو» (فیلسوفِ طبیعت‌گرا) شروع شد. «ثورو» به رابطه مردم با طبیعت علاقه‌مند بود و این‌موضوع را با نزدیک‌شدن به طبیعت در یک زندگی ساده مطالعه می‌کرد. او تجربیات خود را در کتاب «والدن» منتشر کرد که استدلال می‌کند مردم باید به طبیعت نزدیک شوند. «مویِر» به حق ذاتی طبیعت اعتقاد داشت و حتی برای ایجاد «پارک ملی یوسمیتی»، در کنگره لابی؛ و در سال 1892 «باشگاه سیرا» (نهادی برای حافظت از محیط‌زیست) را راه‌اندازی کرد. اصول حفاظت از محیط‌زیست و همچنین اعتقاد به حق ذاتیِ طبیعت، به‌مرور به بستر محیط‌زیست مدرن تبدیل شد. در قرن بیستم، ایده‌های زیست‌محیطی همچنان رشد می‌کرد و تلاش‌ها برای نجات برخی از جانوران آغاز شد. مرگ آخرین «کبوتر مسافر» (گونه‌ منقرض‌شده در آمریکای شمالی) و نیز به‌خطر‌افتادنِ «گاومیش کوهان‌دار آمریکایی»، به تمرکز ذهن محافظان و عمومیت‌بخشیدن به نگرانی‌هایشان کمک کرد؛ تاآنکه در سال 1916، «سازمان پارک ملی» (NPS) توسط رئیس‌جمهوریِ وقتِ «ایالات‌متحده»؛ «وودرو ویلسون» تأسیس شد. «کمیسیون جنگلداری» (FC) نیز در سال 1919 در «بریتانیا» ایجاد شد تا با خرید زمین برای جنگل‌کاری و احیای آن‌ها، میزان جنگل‌های این‌کشور را افزایش دهد. طیِ دهه 1920، این کمیسیون بر تملک زمین برای شروع کاشت جنگل‌های جدید متمرکز شد. در‌طول دهه‌های 1950، 1960، 1970 و پس‌از‌آن، از «عکاسی» برای افزایش آگاهی عمومی در‌مورد نیاز به حفاظت از زمین و نیز استخدام در نهاد‌های محیط‌زیستی استفاده شد. «دیوید بروور»، «انسل آدامز» و «نانسی نیوهال»؛ عکاسانی بودند که Sierra Club Exhibit Format Series (کتابی مصور درباره طبعت و اثرات مخرب توسعه بر آن) را آمده و منتشر کردند؛ که سیل فزاینده‌ای از اعضای جدید را به «باشگاه سیرا» و به‌طور‌کلی به جنبش محیط‌زیستی وارد کرد. این باشگاه اقدامات مثبت متعددی را سامان داد و پس از تمرکز بر حفظ طبیعت وحشی در دهه‌های 1950 و 1960، حوزه خود را گسترش داد تا به آلودگی هوا و آب، نگرانی جمعیت و جلوگیری از بهره‌برداری از منابع‌طبیعی را نیز بپردازد. یکی‌دیگر از نیروهای ادبیِ اصلی در ترویج جنبش زیست‌محیطی، کتاب «بهار خاموش» اثر «راشل کارسون» در سال 1962 درباره کاهش جمعیت پرندگان به‌دلیل استفاده از DDT (نوعی حشره‌کش) و تلاش انسان برای کنترل طبیعت از‌طریق استفاده از مواد مصنوعی بود. در سال 1958، «کارسون» کار بر روی آخرین کتابش را آغاز کرد؛ با این ایده که طبیعت به محافظت از انسان نیاز دارد. تمرکز اصلیِ ‌او، روی آفت‌کش‌ها بود که باعث شد استفاده از فناوری برای انسان‌ها و سایر گونه‌ها خطرناک تشخیص داده شود. هر‌دوی این کتاب‌ها کمک کردند تا مسائل در‌معرض‌دید عموم قرار گیرند. «بهار خاموش» بیش از دو‌‌میلیون‌نسخه فروش رفت و به ممنوعیت سراسری DDT و ایجاد EPA (آژانس حفاظت محیط‌زیست آمریکا) انجامید. ماجراها ادامه داشت؛ تااینکه اولین «روز زمین» در 22 آوریل 1970 جشن گرفته شد. بنیان‌گذارش «گیلرد نلسون» (سناتور سابق ویسکانسین)، پس از مشاهده نشت نفت در سواحل «سانتا باربارا» در سال 1969، تصمیم گرفت تا روزی را برای آموزش و آگاهی زیست‌محیطی ایجاد کند. «صلح سبز» نیز در سال 1971 به‌عنوان نهادی که معتقد به حمایت‌های سیاسی و قانون‌گذاری دراین‌زمینه است، ایجاد شد. در سال 1980 شاهد خلقت «اول زمین!» بودیم؛ گروهی با دیدگاهی طبیعت‌محوری که در بسیاری از نقاط دنیا؛ از‌جمله بریتانیا، کانادا، نیوزلند، لهستان، هند، فیلیپین، چک، نیجریه، اسلواکی، ایرلند، ایتالیا و اسپانیا زیرمجموعه‌های فعال دارد. از دهه 1970، آگاهی عمومی در کنارِ مواردی نظیرِ علوم زیست‌محیطی، اکولوژی و فناوری پیشرفت کرده است تا نقاط تمرکز مدرنی مانند تخریب لایه ازن، تغییرات آب‌و‌هوای جهانی، گرمایش جهانی، باران اسیدی، اصلاحات ژنتیکی گیاه و دام و ... نیز در جنبش‌های مختلف جهانی موردتوجه قرار گیرند. این‌مسیر البته تابه‌امروز، ساده و کم‌هزینه پیموده نشده است؛ مثلاً در سال 2022، سازمان غیردولتیِ Global Witness گزارش داد: در دهه قبل، بیش از 1700 مدافع زمین و محیط‌زیست کشته شدند؛ تقریباً یک‌نفر در هر دو‌روز! برزیل، کلمبیا، فیلیپین و مکزیک نیز مرگ‌بارترین کشورها دراین‌امر بودند.

مصطفی رفعت

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه