آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
محو موجودیت فلسطینی‌ها با تحمیل کوچ‌های اجباری
کد خبر: 406565 | تاریخ مخابره: 1404 چهارشنبه 14 آبان - 08:37

محو موجودیت فلسطینی‌ها با تحمیل کوچ‌های اجباری

«محو موجودیت فلسطینی‌های نوار غزه» یا آنچه اکنون از آن با‌عنوان «تخلیه نوار غزه» از فلسطینی‌ها به‌بهانه آثار برجا مانده از جنگ دوساله اسرائیل در آن مطرح می‌شود، موضوع جدیدی نیست، بلکه ریشه در تاریخ صهیونیسم دارد؛ وقتی در ۱۹۴۸ اسرائیل اعلام موجودیت کرد. به‌گزارش قبس زعفرانی (فارس)؛ سال‌ها پیش از تأسیس اسرائیل، جنبش صهیونیسم با هدف بنا نهادن یک کشور یهودی، «مشکل جمعیتی» را به‌مثابه اصلی‌ترین مانع بر سر راه تحقق این آرمان تعریف کرد. برهمین‌اساس، بن‌گوریون در سال ۱۹۴۷ تصریح کرد: «هیچ کشور یهودی باثبات و قدرتمندی نمی‌تواند پدید آید؛ مگرآنکه اکثریت یهودی در آن بالای ۶۰‌درصد باشد». این هدف از ابتدا، شامل برنامه‌ریزی برای آواره‌کردن ساکنان بومی فلسطین بود؛ چنانکه تئودور هرتزل در سال ۱۸۵۹ نوشت: «تلاش خواهیم کرد تا جمعیت فقیر را بدون‌آنکه کسی متوجه شود، به آن‌سوی مرزها برانیم». به‌گفته ایلان پاپه، مورخ برجسته اسرائیلی، هدف بنیادین صهیونیسم، ساختن یک «قلعه سفید» در میان جهان عرب و دفاع مستمر از آن بود. درنتیجه، حق بازگشت فلسطینیان همواره به یکی از نگرانی‌های اساسی و دائم اسرائیل تبدیل شد. براین‌مبنا، تلاش‌ها برای مقابله با «فاجعه جمعیتی» (تغییر در ترکیب جمعیتی به‌ضرر یهودیان) هرگز متوقف نگردید. دراین‌میان، نوار غزه از سال ۱۹۴۸، به‌دلیل تراکم جمعیتی بالای فلسطینیان، به گره کور پروژه جمعیتی اسرائیل مبدل شد. سیاست‌های اسرائیل، ازجمله جنگ‌های نظامی، درواقع حلقه‌های پیوسته از یک پروژه مهندسی‌شده هستند که هدف نهایی‌شان تغییر اجباری نقشه جمعیتی غزه است؛ پروژه‌ای که در اشکال گوناگون، از نکبت ۱۹۴۸ تا جنگ اخیر ۲۰۲۳ ادامه یافته است.

با اعلام تأسیس اسرائیل در سال ۱۹۴۸، بزرگ‌ترین عملیات آوارگی اجباری آغاز شد که طی آن نزدیک به ۷۵۰‌هزار فلسطینی از خانه‌ها و سرزمین خود رانده شدند (نکبت). حدود ۲۰۰‌هزارنفر از این آوارگان به نوار غزه پناه بردند و درنتیجه، جمعیت این باریکه را که پیش‌ازآن از ۸۰‌هزارنفر تجاوز نمی‌کرد، دوبرابر ساختند. غزه به پناهگاهی برای ده‌هاهزارنفر تبدیل شد که مجبور به سکونت در هشت اردوگاه تأسیس‌شده توسط آنروا شدند. اوایل دهه ۱۹۵۰، نخستین طرح با هدف انتقال پناه‌جویان فلسطینی از غزه به شمال‌غربی سینا برای اسکان دائمی آن‌ها مطرح شد. بین سال‌های ۱۹۵۳ تا ۱۹۵۵، طرحی برای اختصاص حدود ۲۱۰‌کیلومترمربع در سینا با تأمین آب نیل توسط مصر و پشتیبانی آنروا به‌امضا رسید. ‌طرح، ازسوی فلسطینیان به‌عنوان تلاشی برای «نابودی آرمان پناه‌جویان» و ازبین‌بردن حق بازگشت آن‌ها تلقی شد. مخالفت شدید و همه‌جانبه فلسطینی‌های غزه که با تظاهرات گسترده پس از حمله اسرائیل در سال ۱۹۵۵ همراه شد، درنهایت به شکست و لغو طرح توسط مصر به‌رهبری جمال عبدالناصر انجامید. در پاییز ۱۹۵۶، اسرائیل با حمایت بریتانیا و فرانسه، نوار غزه را اشغال نظامی کرد. درطول چندماه اشغال، ارتش اسرائیل کشتارهای هولناکی در شهرهای خان‌یونس و رفح مرتکب شد که درجریان‌آن ۱۲۰۰ فلسطینی به‌شهادت رسیدند. این‌دوره همچنین با عملیات آوارگی اجباری صدها خانواده به‌سوی صحرای نقب و مرز مصر همراه بود. لِوی اِشکول، وزیر دارایی وقت، حتی بودجه‌ای را برای حمایت از این‌پروژه تخصیص داد؛ اما این توطئه با مخالفت فلسطینی‌ها با شکست مواجه شد. پس از جنگ ۱۹۶۷، اسرائیل چندین طرح برای تخلیه غزه ازطریق «مهاجرت داوطلبانه» ارائه داد. لِوی اِشکول، نخست‌وزیر وقت، خواستار بحران‌سازی با تخریب بخش کشاورزی فلسطینیان در نوار شد. طرح موشه دایان، نیز خواستار کاهش جمعیت غزه از ۴۵۰‌هزار به ۱۰۰‌هزارنفر شد. فوریه ۱۹۶۸، اسرائیل واحدی سری تأسیس کرد تا مهاجرت فلسطینی‌ها را تشویق کند. لذا ابتدا آزادی حرکت از غزه به کرانه باختری را فراهم کرد و سپس درصدد بیرون‌کردن فلسطینی‌ها ازطریق آژانس‌های مسافرتی به کشورهای خارجی شد. مشوق‌های بزرگی ارائه شد؛ اما این‌طرح، با مخالفت فلسطینی‌ها شکست خورد و تنها منجر به آوارگی حدود ۲۰‌هزار فلسطینی شد. ناکامی در آوارگی مستقیم، اسرائیل را به استفاده از «کار» به‌عنوان ابزار آوارگی واداشت. دایان پیشنهاد داد، ساکنان غزه با وعده فرصت‌های ‌شغلی، به اردوگاه‌هایی در اریحا (کرانه باختری) منتقل شوند و درنهایت به اردن بروند. در سال ۱۹۶۸، طرح انتقال ۵۰‌هزار فلسطینی اردوگاه جبالیا به اردن آغاز شد؛ اما با مخالفت شدید اردن، موج آوارگی دسته‌جمعی متوقف شد. موساد توافق‌نامه‌ای با پاراگوئه برای پذیرش حدود ۶۰‌هزار فلسطینی به‌عنوان «کارگر مهاجر» امضا کرد. اسرائیل هزینه‌های سفر را پوشش‌ می‌داد و پاراگوئه در ازای هر مهاجر ۳۳‌دلار دریافت می‌کرد و ویزای کار چهارساله می‌داد. این‌پروژه نیز با شکستی مفتضحانه روبه‌رو شد، زیرا تنها ده‌هانفر از فلسطینیان ازطریق‌آن مهاجرت کردند که نشان‌دهنده آگاهی عمومی و پافشاری مردم بر حق بازگشت بود. پس از جنگ اکتبر، شارون، تبدیل اردوگاه‌های فلسطینی به جزایری منزوی و جدا از هم را داد. هدف آوارگی ۳۸‌هزار فلسطینی از نوار بود. بولدوزرهای اسرائیلی هزاران خانه را در اردوگاه‌ها تخریب کردند و جاده‌های نظامی به‌جای آن‌ها ساختند. آوارگان فلسطینی تابستان ۱۹۷۲ به عریش مصر رسیدند تا به سینا منتقل شوند. هدف، قطع ارتباط فلسطینی‌ها با سرزمینشان درراستای «طرح آلون» بود. بااین‌حال، مقاومت و بازگشت بسیاری از آوارگان پس از توافقنامه کمپ دیوید (۱۹۷۸) و مخالفت مصر، این‌طرح را با شکست مواجه کرد. در پی جنگ ۱۹۸۲، اسرائیل راهبرد آوارگی خاموش را پیش گرفت که بر فشار اقتصادی، اجتماعی و امنیتی سازمان‌یافته متمرکز بود. سخت‌گیری شدید کارگران، کاهش مجوزهای کار و بستن گذرگاه‌ها به تشدید بیکاری، فقر و وخامت بحران انسانی منجر شد. هم‌زمان، اسرائیل شهرک‌سازی را افزایش داد و با تخریب منازل، هزاران فلسطینی را به آوارگی داخلی واداشت. مُردخای بن پورات، وزیر بگین، طرح انتقال حدود ۲۵۰‌هزار فلسطینی به «مناطق جدید» و نابودی کامل اردوگاه‌ها را ارائه داد. این‌اقدامات درعمل «مهندسی خفقان» اقتصادی و جمعیتی برای واداشتن فلسطینی‌ها به مهاجرت بود. عقب‌نشینی سال ۲۰۰۵، پایان سیاست آواره‌کردن نبود. از سال ۲۰۰۷، اسرائیل محاصره شدیدی بر غزه اعمال کرد که به خفقان اقتصادی، اختلال خدمات درمانی و افزایش شدید فقر و بیکاری انجامید. تجاوزات نظامی مکرر (۲۰۰۸-۲۰۰۹، ۲۰۱۲، ۲۰۱۴، ۲۰۱۸، ۲۰۲۱) ویرانی را افزایش داد. هدف واداشتن فلسطینیان به آوارگی بود تاجایی‌که سازمان ملل در سال ۲۰۱۲ هشدار داد غزه تا ۲۰۲۰ «غیرقابل‌سکونت» خواهد شد. «گیورا آیلاند»، رئیس سابق شورای امنیت قومی، طرحی راهبردی را مطرح کرد که بر انتقال ساکنان غزه به شمال سینا متمرکز بود. این‌کار ازطریق توسعه جغرافیایی باریکه با جداکردن ۷۲۰‌کیلومترمربع از اراضی مصر انجام می‌شد تا فضایی برای توسعه جمعیتی ایجاد شود. درمقابل، فلسطینیان مساحتی برابر از کرانه باختری را به‌نفع اسرائیل واگذار می‌کردند و مصر از جنوب‌غربی نقب جبران خسارت می‌شد. این‌طرح، علیرغم پوشش «راه‌حل منطقه‌ای»، یک دیدگاه کهنه-نو اسرائیلی برای تخلیه تدریجی غزه تحت‌پوشش توسعه و راه‌حل‌های عملی بود که با مخالفت قاطع مصر روبه‌رو شد. «بزلل اسموتریچ»، عضو وقت کنست، طرحی علنی برای آوارگی آرام و دسته‌جمعی تحت‌پوشش «مهاجرت داوطلبانه» ارائه داد. این‌طرح خواهان ارائه غرامت مالی به فلسطینیانی شد که مایل به ترک نوار بودند تا تعداد ساکنان آن به ۱۰۰ تا ۱۵۰‌هزارنفر برسد. این‌طرح امتداد سیاست‌های‌ قدیمی بود که بر فشار معیشتی برای واداشتن فلسطینی‌ها به آوارگی بنا شده بود. «معامله قرن» دونالد ترامپ، غزه را از موجودیت سیاسی به یک «بار جمعیتی نیازمند تخلیه» تبدیل کرد. پروژه‌های زیرساختی عظیم دراین‌طرح بیشتر در شمال سینای مصر قرار داشت که تلاشی آشکار برای سوق‌دادن ساکنان غزه به خارج از مرزها، تحت‌پوشش سرمایه‌گذاری بود. این‌طرح آوارگی را نه ازطریق بمباران، بلکه از راه خفقان اقتصادی و فریب توسعه‌ای پیگیری می‌کرد. ایده آواره‌کردن ساکنان غزه به سینا بلافاصله پس از حمله ۷ اکتبر ۲۰۲۳ به بحث‌های اصلی بازگشت. سندی رسمی در وزارت اطلاعات اسرائیل، آوارگی فلسطینی‌ها به سینا و کشورهای همسایه را به‌عنوان اولویت سیاسی جنگ مطرح کرد. نتانیاهو از رهبران جهان مانند جو بایدن، ریشی سوناک و امانوئل مکرون خواست تا برای پذیرش صدهاهزار غیرنظامی به مصر فشار آورند. این سند توصیه کرد، شرایط میدانی برای انتقال غیرنظامیان به رفح مهیا شود و محورهای انتقال به جنوب باز بماند. گیورا آیلاند با همکاری افسران ارشد اسرائیلی، «طرح ژنرال‌ها» را تدوین کرد: آوارگی اجباری فلسطینی‌ها به جنوب، محاصره کامل و سیاست گرسنگی‌دادن سازمان‌یافته منطقه شمال و تبدیل هرکسی‌که باقی‌ می‌ماند به هدف نظامی. این‌طرح، جداسازی دو نیمه نوار را با هدف محو شمال غزه از نقشه جمعیتی و شهرک‌سازی مجدد دنبال می‌کند. این‌طرح جنگی علیه جغرافیا، جمعیت‌شناسی و حق بقا است که آوارگی را ازطریق گرسنگی به‌عنوان سلاح و ویرانی به‌عنوان ابزار کوچ سازمان‌دهی می‌کند. با وجود اظهارات علنی بایدن مبنی‌بر رد «آوارگی اجباری» به‌عنوان «خط قرمز»، سیاست‌های واقعی آمریکا تناقضاتی را آشکار ساخته. بایدن در مراسمی، خواستار «بازشدن دروازه مرزی به‌روی فلسطینیان غزه» شد که سیگنالی برای پذیرش آوارگی احتمالی بود. همچنین، اختصاص مبلغ ۳.۴۹۵‌میلیارددلار بودجه اضطراری ذیل بند «کمک‌های مهاجرت و پناهندگی» برای حمایت از کشورهای همسایه که ممکن است آوارگان غزه را بپذیرند، به‌منزله آمادگی میدانی برای مدیریت سناریوی آوارگی دسته‌جمعی تلقی شد. درمقابل، موضع دونالد ترامپ در دوره اول ریاست‌جمهوری‌اش، صریح‌تر و مشوق ایده‌های انتقال فلسطینیان بود و «معامله قرن» نیز شامل بندهای ضمنی درباره توسعه مناطق سینا بود. در سال ۲۰۲۵، ترامپ علناً گفت که آمریکا احتمالاً مدیریت غزه را برعهده بگیرد و ایده انتقال ساکنان آن‌را مطرح کرد. مواضع آمریکا اسیر «دیپلماسی نرم» و فاقد ابزارهای فشار مؤثر برای توقف محاصره یا بازدارندگی عملیات‌های نظامی اسرائیل بود که خود امواج واقعی آوارگی را رقم می‌زدند. کارشناسان حقوق‌بشر این‌موضع را بیشتر نزدیک به «انکار نرم» توصیف کردند تا رد قاطع آوارگی اجباری. تاریخ غزه، به‌ویژه از سال ۱۹۴۸ تا جنگ اخیر ۲۰۲۳، با یک پروژه مستمر و سیستماتیک تخلیه جمعیتی گره‌خورده است. این‌پروژه که ریشه در دغدغه جمعیتی صهیونیسم دارد، درطول دهه‌ها از آوارگی مستقیم و کشتارهای دسته‌جمعی به تکنیک‌های نرم‌تر مهندسی خفقان اقتصادی، محاصره و فشار نظامی تغییر شکل داده است. از طرح‌های محرمانه دهه‌های ۵۰ و ۶۰ تا طرح‌های علنی قرن ۲۱ مانند «گیورا آیلاند» و «حسم»، یک هدف مشترک را دنبال‌ می‌کنند: ریشه‌کن‌کردن پیوند فلسطینیان با سرزمینشان و ازبین‌بردن حق بازگشت. جنگ ۲۰۲۳ و طرح‌هایی چون «طرح ژنرال‌ها»، تنها فصل جدیدی از این هدف دیرینه را با ابزارهایی نوین و در لفافه نیازهای امنیتی و توسعه‌ای؛ اما با همان نیت اصلی حذف حق بقا، پی می‌گیرند.

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه