آخرین خبرها
خبرهای پربیننده
امنیت؛ حلقه گمشده اسرائیل
کد خبر: 406631 | تاریخ مخابره: 1404 شنبه 1 آذر - 02:58

امنیت؛ حلقه گمشده اسرائیل

اسرائیل دهه‌هاست دیوار می‌سازد، شهرک می‌افزاید و فضاهای شهری را نظامی می‌کند؛ اما پشت این سازه‌های امنیتی، جامعه‌ای آکنده از ترس و وحشت پنهان است؛ بهشتی مهندسی‌شده که نتوانسته «جهنمِ نزدیکِ درگیری و ناامنی» را از نگاه ساکنانش دور نگه دارد. به‌گزارش قبس زعفرانی (فارس)؛ در سال ۱۹۵۶، «روی روتبِرگ»؛ یکی از نظامیان شهرک «نحال‌عوز» در کمین افسر مصری و یک کشاورز فلسطینی کشته شد. این حادثه، شوکی بزرگ در میان شهرک‌نشینان ایجاد کرد. موشه دایان؛ رئیس وقت ستاد ارتش اسرائیل، به‌سرعت در محل حاضر شد تا تحقیقات لازم را انجام دهد و بعد در مراسم ترحیم او شرکت کرد. سخنرانی دایان دراین‌مراسم به بخشی از روحیه قومی اسرائیل تبدیل شد. او در‌این‌سخنرانی به غصب سرزمین فلسطینیان اذعان کرد و گفت؛ کسانی‌که اسرائیل بر ویرانه‌های روستاهای آنان بنا شده، قابل‌سرزنش نیستند. وی افزود: «ازاین‌رو، حفظ امنیت اسرائیل بار سنگینی بر دوش یهودیان خواهد بود» و تأکید کرد که «جوانان نحال‌عوز نگهبانان دروازه‌های بزرگ غزه هستند که تفاوت چندانی با دروازه‌های جهنم ندارد!»

اظهارات دایان چکیده معنای شهرک‌های مرزی و معنای آن‌ها از زمان تأسیس بود؛ جایی‌که جداکردن بخش مدنی از بخش نظامی دشوار است. دراین‌شهرک‌ها؛ ازجمله نحال‌عوز، درختان انبوه محیط را فراگرفته تا آن‌را از دید پنهان نگهدارند و به کسانی‌که از این‌شهرک بازدید می‌کنند، حس «بهشتی در نزدیکی جهنم» را القا می‌کند. سخنان وی همچنین واقعیت طراحی شهرها و شهرک‌های اسرائیل را آشکار می‌سازد؛ معماری که تاریخ غصب زمین و ترس عمیق شهرک‌نشینان از بازپس‌گیری آن‌را بازتاب‌ می‌دهد. این ویژگی تنها به مرزهای غزه محدود نیست؛ که در کل شهرک‌های اسرائیل، قابل‌مشاهده است. این داستانی‌ست که با تأسیس اولین شهرک آغاز شد و همچنان ادامه دارد. از زمان تأسیس اسرائیل تا دهه‌های ۵۰ و ۶۰ سیاست برنامه‌ریزی و ساخت‌وساز عمدتاً در دست معماران حرفه‌ای بود؛ اما پس از جنگ ۱۹۶۷، این مسئولیت به سیاستمداران، نظامیان و فعالان ایدئولوژیک سپرده شد. پیش‌ازآن، احداث شهرک‌ها روی مناطق حاصلخیز و قابل‌کشت متمرکز بود؛ اما پس از سال ۱۹۶۷، شهرک‌سازی بر مناطق «استراتژیک» متمرکز شد و کوه‌ها، ارتفاعات کرانه باختری، بلندی‌های جولان و صحرای سینا محل احداث شهرک‌های جدید شدند که البته تفاوت چندانی با پایگاه‌هایی نظامی نداشتند. در معماری اسرائیل، اهداف نظامی و امنیتی از ابتدا نقش کلیدی داشته‌اند. شهرک‌ها تنها پاسخ به نیازهای جمعیتی یا اقتصادی نبودند؛ بلکه ابزارهایی برای مهار رشد شهری فلسطینیان، نظارت بر اجتماعات آن‌ها و کنترل مناطق اشغالی محسوب می‌شدند. «ایال وایزمن» این‌رویکرد را «معماری قله‌ها» نامید؛ زیرا مکان شهرک‌ها با ملاحظات تاکتیکی و هجومی انتخاب می‌شد. «رافائل ایتان»؛ رئیس سابق ستاد ارتش اسرائیل نیز می‌گوید که فرماندهان نظامی همیشه در برنامه‌ریزی شهرک‌ها دخالت داشته‌اند تا مکان آن‌ها به ارتش در انجام وظایف هجومی کمک کند. «ییگال آلون»؛ سیاستمدار و نظامی سابق، کیبوتس‌ها (شهرک‌ها) را به واحدهای نظامی تشبیه کرده و آن‌ها را بخش جدایی‌ناپذیر هجوم منطقه‌ای می‌دانست. مطالعات جدید نیز نشان می‌دهد: برنامه‌ریزی شهری در اسرائیل به ابزاری برای کنترل فلسطینی‌ها و خدمت به اهداف سیاسی تبدیل شده. معماری و شهرک‌سازی، ترکیبی از حرفه‌ای‌گری و ملاحظات شهرک‌نشینان، همواره با ایدئولوژی صهیونیستی درآمیخته بود. هر طرح معماری که دراین‌زمینه ارائه می‌شد، از طراحی کیبوتس تا شهرهای مدرن، جنبه‌ای از ادامه جنگ و تثبیت نفوذ اسرائیل بر زمین‌های اشغالی را در خود داشت؛ اگرچه پیش از ۱۹۶۷ نیز شهرک‌های یهودی اهداف نظامی داشتند. در سال ۱۹۳۶، الگوی «دیوار و برج» معرفی شد که باموفقیت در «دفع حملات اعراب»، به رواج گسترده آن کمک کرد. ساخت شهرک‌ها با این الگو هم‌زمان با انقلاب بزرگ عربی بود و نشان می‌داد: امنیت و دفاع از ابتدا جزو طراحی شهری یهود بود. سال ۱۹۴۸ سند نظامی «اصول امنیتی در برنامه‌ریزی شهرک‌های کشاورزی و دهکده‌های کارگری» منتشر شد که دستور می‌داد خانه‌ها با فاصله ۳۰‌متر از هم چیده شوند تا درمواجهه‌با خطر ساکنان بتوانند عقب‌نشینی کنند. محیط پیرامونی باید محافظت نظامی؛ و جاده‌ها به‌شکل ستاره‌ای طراحی شود تا امکان محاصره فلسطینی‌ها فراهم گردد. الکساندر لوی؛ معمار یهودی آلمانی با پیش‌بینی درگیری با فلسطینی‌ها (مالکان اصلی زمین) شهرک‌ها را مستطیل‌شکل با حیاط مرکزی و دیوارهای محافظ طراحی کرد. شهرک‌های مرزی شمال فلسطین نیز طوری قرار گرفتند که در تیررس دید یکدیگر باشند تا عملیات پشتیبانی «ساده» شود. جنگ ۱۹۴۸ نقش شهرک‌ها را به‌عنوان نقاط تمرکز برای گروه‌های یهودی تقویت کرد و بسیاری از اردوگاه‌های نظامی به شهرک‌های کشاورزی تبدیل شدند. دراین‌‌بین، واحد «ناحال» ایجاد شد؛ داوطلبان به‌همراه خانواده‌‌شان در مناطق مرزی مستقر می‌شدند و ضمن خدمت نظامی، زندگی مدنی و کشاورزی نیز داشتند. این‌شهرک‌ها، درظاهر مدنی بودند؛ اما درعمل به‌عنوان واحدهای نظامی و استراتژیک عمل می‌کردند. به‌گفته ییگال آلون؛ تجمعات «ناحال» پیش از ایجاد اسرائیل و ارتش مزیت سیاسی و امنیتی بزرگی برای رژیم ایجاد کردند و نشان دادند: ترکیب خدمت نظامی با زندگی مدنی، مؤثرتر از اردوگاه‌های سُنتی‌ست؛ چراکه هم پایداری داخلی داشت و هم توان اقتصادی و کشاورزی ساکنان را حفظ می‌کرد. احمد حمدی عبدالعظیم؛ معمار، محقق و نویسنده کتاب «کنیسه خراب: صهیونیسم، شهرک‌سازی و معماری» توضیح داده که معماری شهرک‌ها طبق موقعیت و اهداف امنیتی طراحی می‌شود. در مناطقی که دیوار کشیده شده، هدف حفاظت از ساکنان و تثبیت حضور رژیم است؛ درحالی‌که در دیگر مناطق، دیوارها حذف می‌شوند تا امکان توسعه داشته باشند. در پوشش غزه، خانه‌ها کوچک و با درختان بزرگ پوشیده شده‌اند تا محل شهرک پنهان بماند و امنیت ساکنان حفظ شود. وجود پناهگاه‌هایی با دسترسی سریع و استفاده از بتن مسلح در ساخت خانه‌ها، نشان‌دهنده ذهنیت اسرائیلی از دائمی‌بودن رؤیایی و نقش‌بستن این واقعیت در اذهان آن‌هاست. سبک معماری نیز طبق منطقه متفاوت است. شهرک‌های کرانه با سقف‌ سفالی قرمز و فضاهای سبز، ظاهری اروپایی دارند که تحمیل صهیونیستی بر فضای فلسطینی را نشان می‌دهد. این طراحی آرمان‌شهری، اگرچه جوانان صهیونیست را ‌سوی «بهشت» جذب می‌کند؛ اما درهمان‌حال به آن‌ها یادآوری می‌کند که دشمن در همان نزدیکی‌ست. ریشه «دیوارها» به تاریخ باستان بازمی‌گردد و با گذر زمان، دیوارها و قلعه‌های مدرن، مانند دیوار حائل و سیم‌های خاردار، ابزار سلطه و ترس در جامعه‌ای شده‌اند که پشت آن‌ها پناه گرفته است. جاده‌های انحرافی و موانع متعدد، فلسطینیان را محاصره و ارتباط آن‌ها را قطع؛ و هم‌زمان امکان تردد سریع شهرک‌نشینان را فراهم می‌کند. شهرک‌های پوشش غزه نقش استراتژیک و امنیتی دارند و خط مقدم تهاجمی اسرائیل هستند؛ موانعی که ارتباط نوار با کرانه را قطع و امکان کنترل و محاصره فلسطینی‌ها را تسهیل می‌کند. این ترکیب معماری، دیوارها و جاده‌های کنترل‌شده، نشان‌دهنده حاکمیت ترس و وحشت بر اسرائیلی‌ها و تلاش برای کنترل فلسطینی‌ها است. در مراحل اولیه تأسیس اسرائیل، امنیت و ایجاد دژهای هجومی محور اصلی شهرک‌سازی بود؛ زیرا پایه ایده جذب مهاجران و تثبیت حضور صهیونیستی را فراهم می‌کرد. هر شهرک با مصالح ساختمانی، ابزار کشاورزی، سلاح و جاده‌های سریع‌السیر ساخته می‌شد. لِوی اِشکول می‌گوید که شهرک‌های اولیه «واحدهای نظامی در لباس غیرنظامی» بودند و در دهه ۶۰ به «شهرک‌های غیرنظامی در لباس نظامی» تبدیل شدند. عبدالعظیم معتقد است؛ ایده امنیت دراین‌شهرک‌ها توهمی بیش نیست. شهرک‌هایی مانند «ناحال‌عوز» حتی با وجود گنبد آهنین، همچنان درمعرض حملات موشکی‌ست؛ اما ساکنان به امنیت خیالی دل بسته‌اند. این توهم، بزرگ‌ترین دستاورد اسرائیل در تثبیت روانی شهرک‌نشینان است. تأکید بر امنیت و ارزش جان شهرک‌نشینان، به افزایش نظامی‌گری و استفاده از شهرک‌ها به‌عنوان پایگاه‌ حمله به مناطق فلسطینی منجر شده است. شهرک‌ها در مواقع حمله، نقطه شروع عملیات تلافی‌جویانه هستند و مفهوم «اردوگاه جنگی غیرنظامی» را تداعی ‌می‌کنند. در جریان جنگ ۱۹۶۷، وقتی مصر ۷۰۰‌هزارنفر از شهروندانش را از شهرهای پورت‌سعید، اسماعیلیه و سوئز برای حفظ جانشان تخلیه کرد، اسرائیل بلافاصله اقدام به تأسیس شهرک‌های جدید با اهداف نظامی دراین‌مناطق نمود. عبدالعظیم همچنین تأکید می‌کند که شهرک‌ها منعکس‌کننده تبعیض نژادی و فرهنگی نیز هستند؛ یهودیان اشکنازی که خود را بنیان‌گذاران اسرائیل می‌دانستند، در مناطق مرکزی و امن مستقر شدند؛ درحالی‌که یهودیان عرب در شهرک‌های نزدیک نوار غزه متمرکز شدند. به‌این‌ترتیب، امنیت شهری نه‌فقط فیزیکی؛ بلکه ابزار کنترل، سلطه و تفکیک اجتماعی و نژادی شده و شهرک‌ها ترکیبی از توهم امنیت، قدرت نظامی و سلسله‌مراتب اجتماعی را در خود جای داده‌اند. ویژگی‌های شهرهایی که توسط اسرائیل طراحی شدند، نشان‌دهنده فقدان اصالت و تلاش برای بخشیدن هویتی ساختگی‌ست. تل‌آویو؛ شهری که بر ویرانه‌های یافا ساخته شد، ترکیبی از سبک‌های معماری مدرنیسم اروپایی و عناصر شرقی را در خود دارد و در سال ۲۰۰۳ توسط یونسکو به‌عنوان «شهر سفید» ثبت شد. این نام و طراحی، تلاشی برای پنهان‌کردن تاریخ سیاسی و استعماری شهر و ارائه تصویری از آن به‌عنوان «شهر صلح» است. این تحمیل هویت، حتی در پوشش گیاهی شهرک‌ها نیز دیده می‌شود. پس از تأسیس اسرائیل و تخریب حدود ۵۰۰ روستای فلسطینی، صندوق قومی یهود ۱۰‌هزاراصله درخت کاج و سرو از اروپا وارد و در زمین‌های فلسطینی غرس کرد تا آثار گذشته محو شود و ظاهری اروپایی به شهرهای تازه ببخشد. درخت زیتون، نماد فرهنگ فلسطینی، به حاشیه رانده شد. بااین‌حال، کاج‌های اروپایی با طبیعت و اقلیم منطقه سازگار نشدند و هزینه‌ زیادی؛ ازجمله خشک‌سالی، بیماری، آفات و آتش‌سوزی برای رژیم به‌بار آوردند. تلاش برای محو تاریخ و ایجاد امنیت دراین‌شهرک‌ها، نه‌تنها نتیجه‌ای پایدار نداشت؛ بلکه باعث تعمیق خصومت و نفرت هم در میان فلسطینی‌ها و هم اسرائیلی‌ها شد. دیوارها و استحکامات، به‌جای تأمین امنیت واقعی، فضایی از ترس، کمین و ابهام ایجاد کردند و ثبات و استقرار و امنیت را غیرممکن ساختند. این‌شهرها و جنگل‌های مصنوعی، نمادی از ناکامی پروژه‌های استعماری و تلاش‌ بی‌ثمر برای تغییر تاریخ و طبیعت فلسطین بوده و نشان می‌دهند: امنیت و هویت ساختگی هیچ‌گاه دوام نمی‌آورد.

 

ارسال دیدگاه شما

بالای صفحه