کد خبر:
406671
| تاریخ مخابره:
1404 دوشنبه 10 آذر -
13:40
«نقال فیلم»؛ تأثیر سینما بر زندگی
سهیلا انصاری
«نقال فیلم» تأثیر سینما بر زندگی مردم و نقش داستانگویی در فرهنگعامه را بهتصویر میکشد؛ رمانی کوتاه نوشته «ارنان ریورا لتلیئر» (نویسنده شیلیایی) است که در سال ۲۰۰۹ منتشر شده. این کتاب توسط «بیوک بوداغی» بهفارسی ترجمه و ازسوی انتشارات «آگه» در سال ۱۳۹۷ و در ۹۷صفحه منتشر شده. داستان، درباره دختری نوجوان بهنام «ماریا مارگاریتا» است که در شهرکی معدنی در شیلی زندگی میکند. بهدلیل فقر خانواده، او تنها کسیست که به سینما میرود و سپس فیلمها را برای اعضای خانوادهاش، باشوروشوق بازگو میکند. این مهارت، باعث شهرتش میان اهالی شهرک میشود و مردم برای شنیدن روایتهایش، به خانهشان میآیند؛ اما این شهرت، پیامدهایی دارد که زندگی «ماریا» را تحتتأثیر قرار میدهد. «نقال فیلم» بهزبانهای مختلف ترجمه شده و مورداستقبال خوانندگان در سراسر جهان قرار گرفته است. این کتاب، محتوایی بسیار انسانی، شاعرانه و اجتماعی دارد که در قالب قصهای کوتاه و تأثیرگذار، چندلایه از زندگی، فقر، امید و قدرت تخیل را روایت میکند. درادامه، به محتوای اصلی و مفاهیم کلیدی اثر اشاره میکنم: «ماریا» فقط فیلمها را بازگو نمیکند؛ بلکه با خلاقیتش آنها را بازسازی و حتی بهتر از نسخه اصلی تعریف میکند. این مهارتش، تبدیل به چراغی در تاریکی زندگی دیگران میشود. داستان در دل یک جامعه فقیر شکل میگیرد و نویسنده با نگاهی تلخ و واقعگرایانه، تأثیرات فقر را بر خانوادهها و کودکان بهخوبی نشان میدهد. سینما برای مردم اینشهرک، مثل دنیایی جادوییست که آنها را از سختیهای روزمره جدا میکند. «ماریا» این دنیا را برای دیگران زنده میکند. با شهرتیافتن «ماریا»، زندگی او از حالت کودکانه و معصومانه فاصله میگیرد و با دنیای واقعی (و گاهی بیرحم) بزرگسالان روبرو میشود. این کتاب، بهزیبایی نشان میدهد: روایتکردن چگونه حتی در فقر مطلق، میتواند انسانها را بههم نزدیکتر کند و امیدی در دلها بیفشاند. در بخشی از متن «نقال فیلم» میخوانیم: «نمیدانم اولین فیلمی که برای خانوادهام بازگو کردم، چه بود. فقط یادم هست آنروز، موقع برگشتن به خانه، توی دلم داستان را میگفتم. وقتی رسیدم، همه منتظرم بودند. حتی پدرم هم که معمولاً حوصله اینکارها را نداشت، بادقت نگاهم میکرد. من شروع کردم و آنقدر باهیجان تعریف میکردم که خودم هم یادم رفت کجا هستم. صدای خندهها، گریهها، تعجبها ... برای لحظهای خیال کردم خودم یکی از بازیگرها شدهام!» اینبخش از کتاب، بهخوبی نشان میدهد که چطور «ماریا» از دختری معمولی، به شخصی تبدیل میشود که قدرت تخیل و روایتگری را بهخدمت میگیرد تا برای دیگران تجربهای سینمایی خلق کند. او از بازگوییِ یک داستان ساده فراتر میرود؛ خودش در آن حضور پیدا میکند، آنرا زندگی میکند و با احساسات زنده برای دیگران تعریف میکند. این، جوهره نقالیست: تبدیل کلمات به تجربه! ازنظر روانشناختی؛ این صحنه، گواهیست بر اینکه کودکانی که در شرایط سخت زندگی میکنند، اغلب از تخیل بهعنوان مکانیسم بقا استفاده میکنند؛ «ماریا» با قصهگویی، از تلخی واقعیت فاصله میگیرد و «جهانی تازه» خلق میکند. اگر اهل مطالعه رمانهای بلند نیستید؛ اما دوست دارید داستانی بخوانید که در زمانی کم، تأثیر عمیقی بر شما داشته باشد، عالیست. گرچه زبانش ساده است؛ اما بار احساسیِ زیادی دارد. ازآنجاییکه داستان درباره بازگویی فیلمهاست، خیلی برای کسانیکه به سینما، روایت و هنر قصهگویی علاقه دارند، جذاب است؛ نیز آنهاکه به آثار رئالیستی یا دغدغههای انسانی مثل فقر، خانواده، مهاجرت، تبعیض و نابرابری علاقهمندند، این کتاب را دوست خواهند داشت. پیشنهاد میکنم در هر سنوسالی هستید، حتماً آنرا بخوانید و لحظهبهلحظه زندگیِ «ماریا» را همراه او نفس بکشید.